رازهای پنهان مدیریت

رازهای پنهان مدیریت

 شما از محیط كار خود راضی هستید؟ بله- خیر- چرا؟

 برخی از ما سال هاست كه در یك اداره، فروشگاه، وزارتخانه یا مؤسسه مشغول به كار هستیم و بیشتر وقت مفید و مطلوب خود را در آنجا سپری می كنیم. اما هنوز آنطور كه باید و شاید دل به كار نمی دهیم و از انجام بسیاری از كارهای روزمره لذت نمی بریم و به هر طریق ممكن از بار بیشتر مسئولیت های خود، شانه خالی می كنیم. شما می توانید تصویر آن كارمندی كه صبح ها با عجله و غرغر كردن از خواب بیدار می شود و با چهره ای عبوس و درهم رفته و البته با یك ساعت تأخیر به محل كار خود می رسد را در ذهنتان به خوبی مجسم كنید. این كارمند عصبانی، وقتی به اداره می رسد با چهره ای درهم، ژولیده و نامرتب به استقبال ارباب رجوع می رود و البته بعد از هر ۴۵ دقیقه كار به خود یك استراحت نیم ساعته می دهد و بیشتر وقت خود را به حرف زدن با تلفن و دیگر همكاران می گذراند !

درحقیقت این تصویر ناخوشایند سازمان ناموفقی است كه كارمندان را به حال خود رها كرده است.
مدیریت افراد كار پیچیده ای است، نیروی كار به شكلی نامحسوس در حال رشد است و دفاتر كار چهره ای مجازی پیدا كرده اند. افراد از نظر اخلاقی و احساسی تعهد كمتری به سازمان خود دارند. به طوری كه امروزه اداره یك سازمان موفق، دشوار و رقابتی شده است. با وجود این بهترین راه ایجاد انگیزه و علاقه در كارمندان و افزایش روحیه كار در میان آن ها چیست؟

▪ تعیین اهداف مشخص برای ایجاد انگیزه در كارمندان

رضایت شغلی یكی از عوامل مهم در رضایت از زندگی است و همه رفتارها و روابط انسان به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم از چگونگی اشتغال او متأثر است. سن بالا، سطح درآمد، سطح شغل، تخصص گرایی و مشاركت در تصمیم گیری ازجمله عواملی هستند كه با رضایت شغلی افراد ارتباط تنگاتنگی دارند. از رضایت شغلی كاركنان می توان به افزایش بهره وری، افزایش روحیه، ایجاد علاقه واقعی به كار، جو مطلوب سازمانی، تداوم همكاری فرد با سازمان و نگرش مثبت به زندگی رسید.
دكتر فریبرز حمیدی، روان شناس در این باره می گوید: یكی از راه های مؤثر ایجاد انگیزه برای كاركنان، تنظیم و تعیین اهداف مشخص و قابل دسترس برای آنان است. این اهداف باید دارای قدرت انگیزشی باشند و با روش های مشاركتی به كاركنان فرصت داده شود كه درگیر مسائل شوند و نقش فعال تری در تصمیم گیری ها داشته باشند. درحقیقت قسمتی از انگیزه ها و بهره وری در شغل به هماهنگی میان ویژگی های شغلی با توانایی ها، نیازها، علایق و ارزش های افراد بستگی دارد به طوری كه این هماهنگی موجب رضایت شغلی فرد می شود.

● رضایت كارمندان خود را به دست آورید

▪ میزان كارآمدی یك سازمان به مهارت و رضایت نیروی انسانی آن سازمان بستگی دارد.

دكتر محمدباقر بیات جامعه شناس با اعلام این مطلب می گوید: «مهارت نیروی انسانی یك سازمان محصول آموزش قبل از خدمت و استمرار آن درطول خدمت است كه اهمیت آن در عصر دانایی و رقابت تنگاتنگ سازمان ها كاملاً مشخص است، اما رضایت نیروی انسانی در گرو شاخصه های مهمی نظیر میزان درآمد، برخورداری از امكانات رفاهی و بهداشتی، صمیمیت محیط كار و غیره است و بدیهی است كه اگر ماهرترین نیروی انسانی از حداقل رضایتمندی برخوردار نباشد، دل به انجام دقیق كارها نمی دهد. هرچقدر نیروی انسانی از خدمات سازمان خود راضی باشد به همان میزان تعلق خاطر به سازمان دارد و محل كار خود را از مهارت و توانمندی هایش بهره مند می كند. به نظر می رسد پذیرش نكته فوق در دانش مدیریتی امروز به امری بدیهی تبدیل شده است.»

وی در پاسخ به این سؤال كه « چرا برخی كارمندان نسبت به كار خود بی تفاوت هستند؟» می گوید: « این قبیل كارمندان یا از مهارت لازم برخوردار نیستند و یا از محیط كار خود رضایت كافی ندارند، اما مهم ترین عامل، رضایت ازمحیط كار است زیرا سازمان می تواند مهارت لازم رابه كارمندان خود آموزش دهد.»

به گفته این جامعه شناس، اگر در محیط كار شایسته سالاری حاكم باشد، افراد در رتبه اداری متناسب با توانمندی های خود قرار بگیرند، میزان درآمد هر فرد با مخارجش تناسب داشته باشد، جو صمیمیت و ارتباط مناسب با مدیر برقرار باشد و سلسله مراتب اداری نیز به درستی رعایت شود، میزان رضایتمندی كارمندان تا حدزیادی افزایش پیدامی كند.

 مدیر ناموفق چه كسی است؟

برخی مدیران ارشد یك مجموعه اداری، تعریف دقیق و مشخصی از خوبی و بدی كارمندان ندارند و بیشتر براساس شنیده های افراد قضاوت می كنند، به طوری كه نقل قول ها، حسادت ها و تخریب شخصیتی افراد به راحتی روحیات مدیر را تحت تأثیر قرار می دهد. بیات با بیان این مطلب تأكید می كند: «در حال حاضر این رفتار غلط به صورت یك بیماری مسری در بیشتر سازمان ها دیده می شود و كاركرد مثبت پیدا كرده است تا جایی كه افراد به جای مهارت آموزی در كار، به تخریب (زیرآبزنی) همكاران می پردازند و از این راه نیز منتفع می شوند!» وی ادامه می دهد: « مدیر موفق كسی است كه در وهله اول كارآمدی و توانمندی خود را به كارمندان ثابت كرده باشد و آنها نیز به خوبی او را در جایگاه مدیریت پذیرفته اند. در حقیقت مدیران موفق هم به افراد توجه دارند و هم به كیفیت كار. آنها با كنار گذاشتن مدیریت دستوری و تخریبی، بر ضوابط و توانمندی ها تأكید می كنند. این مدیران، كارمندان را بخش مهمی از سازمان خود می دانند و به دنبال یافتن راه هایی برای افزایش روحیه كار، انگیزه و علاقه در آنها هستند و آنان را ترغیب می كنند تا كار خود را به نحو مطلوب انجام دهند.»

● در شادی و غم كارمندان خود شریك باشید

امروزه كاركنان از اطلاعات و مهارت های قابل قبولی برخوردارند و در قالب گروه های مختلف با ارزش ها، نیازها، تمایلات و توقعات متنوع كار می كنند، بر همین اساس مدیریت و تشویق آنها، نیازمند شیوه های جدید و متنوعی است.

دكتر بیات در این باره معتقد است: «مهمترین عامل تشویقی در كاركنان یك اداره، توجه به علاقه و روحیات آنهاست زیرا روحیه بی توجهی به دیگران موجب كاهش انگیزه و علاقه افراد می شود.»
وی می افزاید: «مدیران یك مجموعه پویا و توانمند، برای همه كاركنان خود ارزش و احترام بالایی قائل هستند به طوری كه در شادی، غم و ناكامی آنها شریك می شوند.»

این جامعه شناس معتقد است: «سیستم اداری همچون بدن انسان نیازمند تشویق و تنبیه است، برای مثال وقتی شما چند روز از خوردن غذاهای چرب پرهیز می كنید تا مدت ها احساس شادابی می كنید، در حقیقت این پاداش بدن شما به خاطر انجام كار خوب است.»

● پاداش های معنوی را بیشتر كنید

 برخی كارشناسان معتقدند كه تشویق های مالی می تواند در كوتاه مدت بر عملكرد كاركنان تأثیر مثبت داشته باشد، اما در بلندمدت تأثیر منفی می گذارد.

بیات می گوید: ممكن است پول بر رفتارها تأثیر بگذارد اما جایگزینی برای انگیزه نیست، افراد نیازمند آن هستند كه پذیرفته شوند و از كار خود احساس رضایت كنند، بنابراین بیشتر مدیران هوشمند ترجیح می دهند تا به طور غیرمستقیم از پاداش مالی برای افزایش بهره وری كارمندان استفاده كنند و البته سعی می كنند با صمیمیت و ایجاد جو دوستانه، روحیه آنها را بالا ببرند.
واقعیت آن است كه انجام كار و بهره وری بیشتر از محیط كار نیازمند هوشمندی مدیران، مشاركت و تعهد همه جانبه كاركنان است. امروزه در محیط كار، كارمندان نیازمند احترام و تأیید بیشتر هستند تا احساس مسئولیت بیشتری كنند و از انگیزه كافی برخوردار باشند. مدیران هم به دنبال راهكاری مناسب برای افزایش بهره وری سازمان خود هستند، بنابراین باید هدف مشترك مدیر و كاركنان، یافتن راه حلی جدید برای رضایت بیشتر هر ۲ گروه باشد تا نسبت به انجام آن احساس بیهودگی نكنند

منبع : حمیده امینی فرد    http://www.4cs.blogfa.com/post-137.aspx

تهیه و تنظیم امید بابانیا  ۲۳/4/88

 www.edumazand.ir

عوامل گوشه گیری دانش آموزان

مقد مه

کودکان سرمایه های ارزشمند و سازنده آینده جامعه هستند. آموزش و پرورش در دوره کودکی که زمان شکل گیری شخصییت و ایجاد عادات مختلف و پیشگیری از بروز مشکلات است، آینده فرد و جامعه را بنا می نهد و مسیر حرکت مملکت را مشخص می‌سازد، توجه به مسائل و مشکلات کودکان باعث پیشرفت و ترقی جامعه می شود و غفلت در رفع مشکلات آنان، خسارت جبران ناپذیری به بار می آورد.

دوره سوم کودکی سنین 6تا12 سالگی را شامل می شود به دوره دبستان معروف است آغاز آموزش رسمی کودک در این دوره خواندن و نوشتن و حساب کردن را می آموزد. علاقمند است کارهایش را خوب انجام دهد، کودک است محتاطانه عمل می کند، اعتماد به نفس دارد و می خواهد هر کاری را خودش انجام دهد. رشد جسمانی در این دوره کندتر از دوره قبل است. در دوره دبستان دختران اندکی بلندتر و سنگین ترند .در رشد جسمانی کودکان دبستانی تفاوتهای کمی و کیفی وجود دارد. ازنظر سلامت، احتمال پوسیدگی دندانها و پیدایش بیماریهای نظیر روماتیسم قلبی، دیابت، فلج و انواع حساسیتها افزایش می یابد. سلامت جسمانی در سازگاری عاطفی و اجتماعی کودک موثر است و بیماریهای طولانی موجب گوشه گیری می شود .[1]

گوشه گیری

گوشه گیری از نظر لغوی به معنی تنها و مجرد و در خلوت نشستن و از جمع کناره گرفتن است. گوشه گیر کسی است که از مردم دوری می کند از جمع کناره گرفته و عزلت می گزیند و بدان وسیله خود را با محیط اطراف سازگار می سازد، البته هر نوع عزلت و در تنهایی ماندن، گوشه گیری تلقی نمی شود. انسان گاهگاهی دوست دارد تنها باشد تا به خودشناسی و حل مشکلات زندگی بپردازد. گوشه گیری زمانی حالت بیماری پیدا می کند که فرد از آمیزش با جمع و همنوعان  بیزار و بیمناک  باشد. در این مورد اگر گوشه گیری بموقع درمان نشود به پیدایش حالات روانی شدید و افسردگی منجر می شود.[2]

عوامل موثردرگوشه گیری

یک کودک ممکن است به دلایل مختلف نتواند با کودکان دیگر ارتباط برقرار سازد. یکی از عوامل ممکن است ترس از عکس العمل هایی ازقبیل مورد حمله واقع شدن، نادیده گرفته شدن، یا مورد تمسخر قرار گرفتن، تحقیر شدن مربوط باشد. دلیل دیگر ناتوانی کودک از فراگرفتن مهارت های مورد نیاز برای برقرار کردن ارتباط متقابل موثر و مفید با همسن وسال مربوط باشد. برای مثال، کودکی که نمی داند چگونه با دیگران بازی کند به احتمال زیاد ارتباط با کودکان دیگر را ناخوشایند و تشویش انگیز خواهد یافت در این صورت، کناره گرفتن از گروه بر اثر تقلیل اضطراب تقویت می شود. کودکان، گوشه گیری اجتماعی آنان به کمبود مهارتهای اجتماعی برمیگردد. کودکانی که نتوانند با دیگران ارتباط متقابل برقرار کنند دچار گوشه گیری می شوند که موجب توجه بیشتر افراد بزرگسال به کودک شده در نتیجه موجب تقویت مثبت «خجالتی» در کودک می شود.[3]

دانش آموزی که در جمع به سختی حاضر شده به دلیل گوشه گیری و خجالتی بودن ناشی از ضعف شخصیتی و عدم اعتماد به نفس و خود کم بینی نمی تواند شفاها" با دیگران ارتباط داشته باشد خود را کنار کشیده و میدان بحث و گفتگو و تبادل نظر را به دیگران می سپارد، از باز گویی عقاید خود وحشت دارد، دچار مشکل می باشد.

راههای شناخت گوشه گیری (علائم و نشانه ها)

گوشه گیری با یک سلسله علائم متعدد و به هم پیوسته همراه است. او انسانی است بی‌هدف و نمی داند چه باید بکند و برای آینده اش چه طرحی بریزد. گوشه گیر چون مشکلاتش را نمی تواند در عالم واقعیت حل کند به تخیل فرو می رود و به خیال بافی می پردازد. از مردم گریزان است و هر تمنا و خواهش را یک تحمیل تلقی می کند. و در برابر آن بشّدت مقاومت می کند. برای دفاع از حقش اقدام نمی کند و کناره گیری را بر تلاش ترجیح می دهد. از این رو با اطرافیان دچار تضاد و کشمکش می شود .محدود ساختن تمام جنبه ها و فعالیتهای زندگی، خجالت و سکوت، محرومیت و ناتوانی در برقراری رابطه با دوستان و معلمان، فرار از فعالیتهای اجتماعی و به تعویق انداختن انجام دادن کارها، بی حوصلگی و کسالت و احساس خستگی و نگرانی ازآینده، کمک نخواستن از دیگران هنگام نیاز، ناتوانی در انجام دادن کارها، از این شاخه به آن شاخه پریدن، سازش با وضع موجود و اعتراض نکردن به آن، حتی در صورت احساس ناراحتی و نگرانی، احساس پوچی و بی ارزشی، ابراز وجود نکردن، تسلیم شدن در برابر خواسته های دیگران، تقصیر و گناهان را به گردن گرفتن، ناتوانی در بروز احساس، خصومت و پرخاشگری، اجتناب از رقابت، درون گرایی و در خود فرو رفتن ، زود رنجی، داشتن نگرش منفی و بدبینانه به اطرافیان، مطرح نکردن اشکالات درسی در کلاس و عقب ماندگی درسی در بین دانش آموزان گوشه گیر بسیار مشاهده می‌شود.[4]

راههای مقابله با انزوا و گوشه گیری

انزوا، احساس تهی بودن و پوچی در درون می باشد، احساس می کند ازجهان جدا شده است و دورافتاده است و ناگهان از آنچه که مایل است به آن برسد، محروم می شود، انزوا انواع مختلف و درجه های متفاوتی دارد، ممکن است انزوا را بعنوان یک احساس مبهم تجربه کرده باشید که گویی بعضی چیزها در وضع رضایت بخشی نیست و نوعی پوچی جزئی، به شما دست می دهد، یا احتمال دارد انزوا را بعنوان یک ناکامی بسیار شدید و دردی جانکاه احساس کنید انزوا، انواع متفاوتی دارد، گاهی انزوا مربوط به از دست دادن فرد خاصی است، چرا که وی مرده است یا خیلی از شما دور می باشد .نوعی دیگری از انزوا ممکن است بدلیل احساس تنهایی وعدم ارتباط با مردم ایجاد شود  چون که به ندرت مردم به آنجا می آیند، به تنهایی مشغول کارید حتی شاید زمانی که مردم در اطراف شما هستند از نظر روحی احساس تنهایی کنید، چرا که نمی توانید با آنها ارتباط برقرار کنید .

منزوی بودن با فقط تنها بودن تفاوت دارد. لازم به تاکید است که انزوا مشابه تنها بودن نیست زیرا همه ما زمانی دوست داریم که تنها باشیم، اما، انزوا احساس تنها شدن واندوه به خاطر این تنهایی است. و البته، همه ما گاهی احساس تنهایی می کنیم، زمانی که به نظر می رسد در انزوای خود گیر کرده ایم، این جاست که یک مشکل واقعی برای ما پیش آمده  است. چگونه می توانیم در احساس انزوای خودمان دخیل باشیم؟ 

انزوا یک حالت منفعل و غیر فعال است. یعنی با عدم توجه ما، این حالت به آرامی، باقی می ماند و چنانچه هیچ کاری برای تغییر آن نکنیم، انزوا ادامه پیدا می کند، عجیب اینکه، لحظاتی وجود دارد که ما خود پذیرای انزوا هستیم. حتی گاهی فرو رفتن در این نوع احساسات منجر به افسردگی و ناتوانی می‌شود که البته باعث حالت منفعل تر و افسردگی بیشتر می‌شود .[5]

پیداکردن روشهایی بدای تغییراحساس انزوا وگوشه گیری دردانش آموزان :

1- تشخیص احساس تنهایی وبیان آن، در ابتدا باید دانش آموز قبول کند که احساس تنهایی می کند، پس باید به آن خاتمه دهد، گاهی قبول کردن کردن این احساس برایش دشوار است باید از او بخواهیم که احساس انزوا را به روش های مختلف بیان کند، نوشتن مطالبی دردفتر خاطرات، یا نوشتن نامه خیالی به یک دوست، نقاشی کردن یا کشیدن تصویر چیزی، خواندن آواز با صدای بلند انجام هر کاری که بتواند احساسات خود را ابراز کند. بیان احساسات به دانش آموز کمک می کند تا دریابد بعضی از چیزها به احساس انزوای ما مربوط می شود مثل غم، عصبانیت و درماندگی، امکان دارد توانایی این را داشته باشد که بررسی کند که این احساسات از کجا می آیند. چگونه به زندگی ما مربوط می شود زمانی که ارزیابی این موارد را شروع کند برای ایجاد تغییر در احساساتش نیز توانمند تر می شود.

2- فعال ترشدن، بزرگ ترین تغییر از بین بردن حالت رکود و فعال تر شدن است. چنانچه کسی را از دست داده یا در حال از دست دادن کسی هست مثل خانواده (پدر،مادر،...) می تواند آنها را ببیند و اگر در شهر دوری بستری است برایش نامه بنویسد، تلفن بزند، از دانش آموز بخواهیم با ما صحبت کند اگر به دلیل از دست دادن فردی که فوت کرده است، تنها شده است می تواند ماتم خود را بخاطر از دست دادن وی بیان کند و خاطرات خویش با او بودن را به یاد آورد و مطمئن باشد که این خاطرات همیشه با او خواهند بود. یا اینکه ازمشاور کمک بگیریم. و بدین ترتیب می توانیم به دانش آموز کمک کنیم  از احساس تنهایی فاصله بگیرد و در حالاتش تغییراتی ایجاد شود.

3-‌ شرکت درفعالیت های گروهی، نمایشی :زمانی که در یک فعالیت لذتبخش شرکت دارد‌، ذهنش از احساس تنهایی دور می شود همچنین بدین طریق مستقیماً حالتش را تغییر دهد و با دانش آموزان دیگر مخصوصاً دانش آموزانی که علائق مشابهی دارند آشنا شود. به منظور جلوگیری از حالت انزوا باید طوری برنامه ریزی کنیم که دانش آموز گوشه گیر به گروههای مختلفی که در مدرسه وجود دارد (گروههای،درسی ورزشی ،هنری ،نمایشی ،پرورشی ،اجتماعی ) ملحق شود یا علاقه جدیدی را در خود گسترش دهد فقط به خاطر اینکه فکر کند این کار او را بهتر و جذاب تر می کند. روش بهتر شرکت در کاری است که قبلاً از آن لذّت می برده یا فکر می کند جالب است .

راهکارها جهت رفع مشکل گوشه گیری دانش آموزان:

1- انتخاب دانش آموز گوشه گیر بعنوان سرگروه 2- دادن مسئولیت (درسی، غیردرسی ) به دانش آموز گوشه گیر 3- دادن آگاهی و تذکرات لازم به خانواده دانش آموز جهت محبت در حد متعارف، دادن مسئولیت، تشویق در قبال کار مثبت 4- برقراری رابطه نزدیک (صمیمانه ) با دانش آموز گوشه گیر 5- خواندن کتابهای مناسب در کلاس درمورد گوشه گیری وعواقب آن 6- شرکت دادن دانش آموز گوشه گیر در کارهای گروهی و نمایشی 7- اجرای نمایشنامه در مورد گوشه گیری توسط دانش آموزان کلاس 8- تشویق دانش آموز گوشه گیر در قبال کار مثبت .

درمان گوشه گیری

از آنجا که گوشه گیری کودکان معمولاً نه به صورت اجتناب از افراد بزرگسال بلکه به صورت کناره گیری از کودکان جلوه می کند، هدف درمان و قسمت عمده آن باید افزایش ارتباط متقابل با همسن و سالان کودک باشد. کارهایی که درباره ی کودکان گوشه گیر انجام گرفته با استفاده از کودکان بالنسبه عادی کودکان بوده است، ولی آموزش مهارت های اجتماعی را می‌توان در مورد کودکان شدیداً ناراحت نیز انجام داد. که آشفته و مختل هستند به بیش از ده جلسه آموزش نیاز دارد تا بتوان از ثبات و دوام نتایج درمانی اطمینان حاصل نمود.[6]

معلمان و والدین در رفع مشکل کودکان گوشه گیر نقش بسزایی دارند و با صمیمیت و محبت باید به تمام تغییرات رفتاری مناسب و موفقیت آمیز آنان توجه کرده، آنان را تشویق کنند و بدین وسیله کودکان را به سوی فعالیت های اجتماعی سازنده در مدرسه و خانه راغب سازند.

بردن به گردش های علمی، تشویق به سخن گفتن در حضور والدین و دوستان و بستگان و جرات دادن به او بدین معنی که می تواند در میان جمع سخن بگوید و شرکت دادن در فعالیت های هنری و درسی، پرورشی، ایفای نقش در نمایشنامه ها از جمله اعمالی است که مهارت های اجتماعی دانش آموزان و کودکان را افزایش می بخشد و آنان را در مبارزه با گوشه گیری یاری می دهد. [7]

نتیجه گیری

البته در هر کاری و در هر مشکل باید انسان توانایی خود را به کار ببندد تا بتواند هر کاری را به نحو احسنت انجام دهد.

دانش آموزی که در جمع به سختی حاضر شده به دلیل گوشه گیری و خجالتی بودن ناشی از ضعف شخصیتی و عدم اعتماد به نفس و خود کم بینی نمی تواند شفاهاً با دیگران ارتباط  داشته باشد خود را کنار کشیده و میدان بحث و گفتگو و تبادل نظر را به دیگران می سپارد، از بازگویی عقاید خود وحشت دارد، دچار مشکل می باشد باید بعنوان معلم وظیفه شناس با بکار گیری روشهای پیشنهادی فوق به دانش آموز کمک کنیم تا بهتر بر این احساس خود فائق آید. چنانچه متوجه شدیم که به سختی می تواند با احساس خود (گوشه گیری، انزوا ) مواجه شود. باید از یک متخصص سلامت روانی کمک بگیریم .

اگر در جامعه اسلامی ما بهداشت روانی با تمام امکانات به کار بسته شود وخانواده ها هم قبل از ازدواج آموزش کافی ببینند و به آینده فرزندان خود که هدیه خداوند هستند توجه کافی شود شاید بتوان امیدوار بود که دیگر مشکلاتی برای این نسل جامعه پیش نیاید.

درضمن معلمان و اولیائ مدرسه با دقت انتخاب شوند تا به مشکلات بچه ها، رسیدگی شود.

منابع

1-      امیتی،ابرهیم ،اسلام وتعلیم وتربیت ،انتشارات انجمن اولیائ ،زمستان74.

2-      اینترنت،سایت،www.portal.razdanesh.com ،راز دانش ،فروردین88.

3-      شفیع آبادی،عبدالله،راهنمایی ومشاوره کودک،چاپ پنجم ،پاییز1375.

4-      مهریار،مهدی،بهداشت روانی،1370.


[1] - مهريار، بهداشت رواني، ص 292 .

[2] - شفيع آبادي ، عبداله، راهنمايي و مشاوره كودك ، ص 94.

[3] - مهريار ، ص 109.

[4] - شفيع آبادي، عبداله، راهنمايي و مشاوره كودك ، ص 95.

[5] - سايت ، WWW.PORTAL.raz danesh.com ، راز دانش .

[6] - اميني ، ابراهيم ، اسلام و تعليم و تربيت، ص 83 .

[7] - شفيع‌آبادي، عبداله، راهنمايي و مشاوره كودك، ص 96 و ص 97.

شهربانو بیانی بندپی 

تحول در فلسفه و اهداف آموزش و پرورش

چکیده

هدف اصلی تعلیم و تربیت، پرورش انسانهای پژوهشگر، محقق، کمال جو است

زندگی اجتماعی به نوعی در افکار  و اعمال افراد تأثیر دارد.

در تعلیم و تربیت دو عامل مهم اهمیت دارد : یکی رشد طبیعی و دیگری انگیزش

میزان یادگیری در همه افراد و در همه حال یکسان نیست برای معلمان در نظر گرفتن این تفاوت بخصوص تفاوت میزان هوش دانش­آموزان بسیار حائز اهمیت است

معلم در تعلیم و تربیت برای فراگیری الهام بخش است.

در اصول و مبانی تعلیم و تربیت باید به آمادگی شاگرد، تجربیات قبلی، شاگرد در
سال­های گذشته و شرکت دادن شاگرد به طور مؤثر در کلیه فعالیتهای تربیتی توجّه داشت.

-گاهی تشویق لفظی معلم از هر شیوه  انگیزشی دیگر موثرتر است.

- مدرسه خانه­ی مهر و صفاست خانه­ی علم و عمل است. منزلگاه ادب و اخلاق است. و آتشکده­ای  همیشه روشن از  آتش دل سوخته­ی دلسوزان آینده است.

از آنجایی که مسئولیت معلمین همانند رسالت انبیاست در فلسفه تعلیم و تربیت ستایش تنها یکی از توجّه­های  مثبت معلم در ایجاد فضای کلاس درس است.

در فلسفه تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش بهترین راه رقابت با فراگیران مقایسه فرد با خودش است.

کلید واژه­ها

نوآوری: یعنی چیز جدید را خواستن بدون آنکه چیزهای قدیم را از صحنه خارج نمایند.

نظریه والیس در مورد افراد نوآور و خلّاق: چهار مرحله است. 1- مرحله اول: مرحله استعداد 2- مرحله دوم: مرحله پرورش 3- مرحله سوم رسیدن به مرحله روشنی یا ظهور و از خود جوشیدن 4- مرحله چهارم: آزمایش یا نقد کردن

پرورش خلاقیّت در مدارس: الف: شرکت دانش­آموزان در فعالیتهای رقابت­آمیز و قهرمانی  در تیمهای مدرسه­ای ب: در قضاوت هایشان به صورت مستقل عمل نمایند. ج: خود اتکایی لازم را برای انجام دادن کار داشته باشند د: فکر و ذهنی پویا داشته باشند اهداف بزرگی را دنبال کنند.

مقدمـه:

سپاس و آفرین مر خدای کامران و کامکار و آفریننده زمین و آسمان را آن کش نه همتا و نه انباز نه دستور و نه زن و نه فرزند، همیشه بود و همیشه باشد و بر هستی او نشان آفرینش پیداست آسمان و زمین و شب و روز آنچه بدو است اندر و چون به خرد نگاه کنی، بدان که آفرینش او بر هستی او گواه است و سپاس وی بر بندگان وی پیداست و نعمتهایی بر بندگان، وی گستریده است. سپاس داریم آن خدای را بر این نکویی­ها که با بندگان خویش کرده است.

هدف اصلی تعلیم و تربیت، پرورش انسانی پژوهشگر و کمال جو است، کنجکاوی، علاقه به یادگیری، ابتکار و خلاقیّت نهفته در ذات آدمی می­باشند که باید در جهت صحیح پرورش یابند هر معلمی قادر است، روح شاگردان خود را دگرگون سازد و استعدادهای درونی آنها را شکوفا نماید. در واقع علم و تفکر و ذهن آنها را پرورش داده و هنر و ذوق و احساس او را کمال بخشد، تفکر و احساس همچون چشمه­هایی در زیر سنگها می­­باشند که فقط در اثر کار و تلاش و توجّه و محبّت معلمان چون فواره جاری می­گردد.

تحول در فلسفه و اهداف آموزش و پرورش

الف: تبیین سند فلسفه تعلیم و تربیت و نقش آن در تحول بنیادین

تعلیم و تربیت از رشته­های مختلف روانشناسی مثل روانشناسی رشد، روانشناسی یادگیری، روانشناسی مربوط به دوره کودکی یا روانشناسی بلوغ استفاده می­کند و اصولی را که روانشناسان بزرگ در این موارد پیدا می­کنند. مبنای کار و فعالیت تربیتی خود قرار می­دهد. معلم در دوره­های مختلف با افراد گوناگون سر و کار دارد در هر دوره باید احیتاجات مربوط به آن دوره را در نظر گیرد و خصوصیات رشد افراد را در دوره­ی معین مطالعه کند. از این لحاظ معلم باید از روانشناسان کمک گیرد. اما در هر دوره دانش­آموز در اجتماع زندگی می­کند، زندگی اجتماعی به نوعی در افکار اعمال افراد تأثیر دارد. بنابراین معلم تا اندازه­ای باید به تحقیقات جامعه­شناسی آشنا باشد. کلاس مدرسه و جامعه­ای که درسه در آن واقع است هر یک به عنوان یک مؤسسه اجتماع شرایط و اوضاع و احوال معینی را بوجود می­آورند. رفتار بچه­ها در هر یک از این مؤسسات بطور خاصّی تحت تأثیر عوامل اجتماعی قرار دارد. روی این زمینه مطالعه و مقتضیات و جریانهای اجتماعی و جنبه­های تربیتی آنها برای معلم ضروری است. فرهنگ هر جامعه نیز خصوصیاتی معین دارد. در هر اجتماع فلسفه­­ی اجتماعی خاصی حاکم بر آداب و رسوم افکار و عقاید و عادات و تمایلات  مردم آن جامعه است. تعلیم و تربیت علاوه بر اینکه باید انعکاسی از فرهنگ و فلسفه­ی اجتماعی باشد در قبال فرهنگ نیز وظیفه خاصّی بعهده دارد. بنابراین بررسی جنبه­های فرهنگی برای مسلمان ضروری است. علاوه بر تحقیقات روانشناسی و جامعه­شناسی و فرهنگی نظریات مربیان بزرگ و فلسفه­ی تعلیم و تربیت مبنا و اساس عمده­ی کار مربیان را تشکیل می­دهد. تحولاتی که در شئون مختلف تربیتی حاصل شده است مقدم بر همه چیز نتیجه آراء و نظریات مربیان بزرگ مانند فرپل، جان دیوئی هربرت، اسپنسر، پستالزی است.[1] باید توجه داشت که کار عمده تعلیم و تربیت در موسسات تربیتی اینست که به شاگردان کمک کنند تا ایشان بدانند آنچه را که در مدرسه یا در هر فعالیت تربیتی فرا می­گیرند در برخورد با موفقیت­های جدید و مسایل تازه به معرض اجرا در آورند.

در تعلیم و تربیت دو عامل مهم اهمیّت دارد یکی رشد طبیعی و دیگری انگیزش یا ترکیب­اند و مسایلی مانند بینش، کیفیت رفتار، ادراک انگیزش، یا ترکیب آنها با یکدیگر را مطرح می­کند.

معلم در رشد طبیعی شاگرد دخالتی ندارد ولی در رشد روانی شاگردان به میزان قابل ملاحظه­ای تأثیر گذار است از آنجا که ممکن است آن را افزایش یا کاهش دهد. چون انسانها هر کدام استعدادهای مختلفی دارند. لذا تفاوتهای محسوسی در یادگیری افراد وجود دارد، این است که بسیاری دارای توان یادگیری نازلی هستند. از نظر میلگارد روانشناس معروف یادگیری دارای دو جنبه نهان (نظری و نمایان کاربردی است که جنبه نمایان یا عملکردی آن را حاصل یادگیری می­داند این است که بعضی نظریه پردازان در تعریف یادگیری (تغییر در یادگیرنده را بجای تغییر در رفتار بکار می­برند).

زمینه­ها و عوامل مؤثر در یادگیری

واضح است که میزان یادگیری در همه افراد در همه حال یکسان نیست و شاگردان همه در یک سطح و با یک سرعت و در یک میزان نمی­آموزند. لذا محیط و تجربه­های شخصی در انگیزش و آمادگی افراد برای یادگیری اهمیّت فراوانی دارد که عبارتند از: ...

1- نقش فیزیولوژی اعصاب: با توجّه به نحوه آموزش بیشترین تأثیری را که در علما علم در گیرایی افراد یاد آمد شده­اند ارتباط از و این سلولهای بینایی می­دانند که در نهایت ثبت در مغز را سهل­تر و آسان­تر می­نماید.

2- نقش شيميايي که مسئله تحقیق در میکروبیولوژی و شیمی سلولی دید جدیدی را در یادگیری بوجود آورده است مانند نقش مواد پروتئینی در مکانهای مشخص مغز.

شرایط لازم برای یادگیری همراه با تعلیم و تربیت

اغلب معلّمان با مشکلات ناشی از عدم علاقه و انگیزش برخی از دانش­آموزان به یادگیری و مطالعه مواجه هستند مسلماً هر معلمی در جستجوی یافتن راه حلی برای برطرف کردن این مشکل است. همچنین در پی آنست که به هر وسیله دانش­آموزان را به درس و مدرسه علاقمند و مشتاق کند. جهت ایجاد انگیزش در دانش­آموزان و برطرف کردن بی­علاقگی آنها ابتدا باید علل و موجبات بی­علاقگی را در آنها جستجو نمود ولی چون انسان موجودی است پیچیده و علل و عوامل متعددی ممکن است موجب بی­علاقگی او به امور و مسائل شود و این عوامل نیز در افراد متفاوت می­باشد، بنابراین جستجو  و پیدا کردن این علل و عوامل کاری بس دشوار است در چنین شرایطی آشنا شدن معلم با نیازهای، (انسان بطور کلی و آشنایی او با نیازهای گروههای مختلف سنی بالاخص به او کمک می­کند تا در طرح­ریزی برنامه­های آموزشی و انتظاراتی که از دانش­آموزان دارد نکاتی را در نظر بگیرید تا بتواند در ایجاد انگیزش در آنها تأثیرگذار باشند بسیاری از دانش­آموزان با وجود بهره­وری از هوش بهر عادی، امکانات و سایر عوامل به علت عدم علاقه و انگیزش به درس، نیروی لازم را جهت فراگیری صرف نمی­کنند و سرانجام با شکست مواجه می­شوند.

مطالعات انجام شده بیانگر آن می­باشد که انرژی و نیروی انسان خیلی بیش­تر از آن است که بوسیله او بهنگام فعالیتهای بکار برده می­شوند البته عوامل متعددی ممکن است در این امر دخالت داشته باشد، مانند ضعف جسمانی فراگیر، برنامه­­ریز­های غلظ و تکنیکهای نادرست آموزشی و بسیاری عوامل دیگر هر یک از این عوامل می­تواند در ایجاد انگیزش و با دلسردی و بی علاقگی در دانش­آموز نقش مهمی را ایفا کند. معلم در تعلیم و تربیت برای فراگیری الهام­بخش است،[2] بنابراین در برانگیختن او سهم بسزایی دارد و باید روش­ها و راههایی را که موجب علاقه­مندی دانش­آموزان در تعلیم و تربیت می­شود بداند و به موقع بکار برد البته نمی­توان در این مورد یک الگوی واحد و ثابتی را پیشنهاد کرد، برای اینکه عوامل معمولاً گوناگونند و در مورد دانش­آموزان مختلف بیش­تر متفاوت هستند. ولی چنانچه در طرح ریزی برنامه­­ها نیازها، خواسته­ها و علایق دانش­­آموزان در نظر گرفته شود، مسلماً در ایجاد انگیزش و علاقه در آنها مؤثر است و برای معلم نیز کمتر ناراحتی و نگرانی بوجود خواهد آمد.

در اصول و مبانی تعلیم و تربیت و نقش آن در تحوّل بنیادین باید به این نکات توجّه شود. آمادگی شاگرد، تجربیات قبلی شاگرد در سال­های گذشته و مسأله شرکت دادن شاگرد به طور مؤثر و فعال در کلیه فعالیتهای تربیتی.[3]

1- آمادگی: یکی از موارد لازم در یادگیری آمادگی است فراگرفتن معلومات، عادات، مهارتها و افکار و عقاید مستلزم این است که فرد یادگیرنده از لحاظ بدنی، عاطفی، اجتماعی و عقلانی رشد کافی داشته باشد. وقتی فرد یادگیرنده

واقعاً از جریان یادگیری استفاده می­کند. که آمادگی کافی داشته باشد. اختلاف آمادگی در جهات مختلف رشد افراد است اگر به جای طبقه­بندی شاگردان به ضعیف متوسط، و عالی آموزش­های انفرادی را جایگزین کند. یعنی معلمان ما بتوانند و ضمناً اختیار داشته باشند که آمادگی بچه­های را بطور فردی در نظر گیرنده و به هر یک از آنها به موقع مطالب درسی را بیاموزند در این صورت هر یک از این بچه­ها متناسب با استعداد خود رشد می­کنند.

2-تجربیات قبلی شاگرد: عامل مهم دیگری که در یادگیری مؤثر است تجربیات قبلی فرد یادگیرنده است زمینه قبلی با تجربیات گذشته فرا که به نحوی مربوط به امر یادگیری می­شود در فرد گرفتن این امر تأثیر دارد تجربیات گذشته شاگرد پایه ادراکات فعلی او را تشکیل می­دهد و به همین طریق آنچه را که شاگرد امروز ما می­آموزد در رفتار آینده او موثر است وقتی معلم می­خواهد درسی را شروع کند باید زمینه­های قبلی شاگردان را در نظر بگیرد و آنچه را می­خواهد بگوید با آنچه که قبلاً شاگردان یاد گرفته­اند ارتباط دهد.

3- فعالیت یادگیرنده: عاملی که بیش­تر از همه در یادگیری تأثیر دارد نقشی است که در جریان یادگیری به عهده یادگیرنده یا شاگرد وگذار می­شود. یادگیری وقتی صورت می­گیرد که شاگرد خود به یاد گرفتن امری اقدام کند. متأسفانه اغلب دبیران متوجّه نقش شاگرد و فعالیّت او در جریان یادگیری نیستند.

4-رغبت و علاقه: دانش­آموز باید نسبت به موضوع مورد یادگیری علاقمند باشد در فعالیتهای خود احتیاج به یادگیری (امر مورد نظر را داشته باشد و همین احتیاج محرّک وی در فعالیّتهای درسی شود و کوشش و تلاش لازم را نیز بجا آورد. هدف و محرّک و کوشش عوامل مربوط به هم هستند و در یکدیگر تأثیر دارند.

5-انتقال یادگیری: باید در نظر داشت که کار عمده تعلیم و تربیت در موسسات تربیتی این است که به شاگردان کمک کنند تا ایشان بتوانند آنچه را که در مدرسه یا در هر فعالیت تربیتی فرا می­­گیرند در برخورد با موقعیت­های جدید و مسایل تازه به معرض اجرا قرار دهند.

در مورد تأثیر انگیزش در آموزش و پرورش دبیرانی که وظیفه تعلیم و تربیت را به عهده دارند. برای آنکه بتوانند وظیفه خود را بهتر انجام دهند و رغبت یادگیری بیش­تری در شاگردان به وجود آورند باید بدانند که چگونه می­توانند در اجرای این منظور از عامل انگیزش بهره گیرند. البّته برای ایجاد انگیزش به عوامل گوناگونی وجود دارند که مهمترین و کارسازترین آنها را در ایجاد انگیزش تحصیلی اختصار بیان تشویق زبانی، گاهی تشویق لفظی معلم از هر شیوه انگیزشی دیگری مؤثرتر است.

6-کاربرد آزمون و نمره: بعضی از معلمان بی آنکه به یادگیری و درک مطلب از سوی فراگیران توجهی داشته باشند پی در پی درس می­دهند و درباره درسهای گذشته پرسشی نمی­کنند.

روانشناسان معتقدند که با این روش، انگیزه­های لازم در شاگردان  پدید نمی­آید. اما اگر معلم بتواند هر دو هفته یکبار، از درس­های داده شده امتحان بعمل آورد. نمره­های آنها را به نحوی در آزمونهای پایانی دخالت دهد، انگیزه شاگردان را برای پیشرفت تحصیلی بیش­تر به شاگردان یادآور می­شود.

علاوه بر این دو عوامل دیگر از جمله : انگیزش حس کنجکاوی ، اهمیّت بازی ، علاقه معلم به درس ، اتاق درس دل­انگیز ، مؤثر بودن سابقه ، دریافت جایزه ، پرهیز از تبعیض ، ایجاد نگرانی ، تغییر به عنوان پیشرفت ، ارتباط درس با زندگی ، نیز از جمله روش­های ایجاد انگیزه در فلسفه تعلیم و تربیت در تحول بنیادین در آموزش و پرورش هستند.

ب: مدرسه زندگی و تحول بنیادین

مدرسه، چه زیبا واژه­ای، مدرسه و مهر، مدرسه و محبت مدرسه و انس و الفت، مدرسه چه شیرین نغمه­ای و چه شوق و چه شور آفرین نغمه خوانان، ترانه سرایان، چه ترنمی به زمدرسه و یاران مدرسه­ای؟ از مدرسه سخن می­گویم. همان که نامش موجی از صفا و اندرونش دنیای مهر و وفاست. آنجا که حیاط مدرسه، صبحگاهان چه شور و ولوله­ای آسمانیان دیده به سوی زمین دوخته چه که مجموعه­ای دست در دست یکدیگر، گرد هم زمزمه دارند. نجوای انسانیت و آزادگی طلب می­کنند در آغازین کلام از خدا می­گویند تا روز را با نام او سیر و سلوکی عارفانه اختیار، تا خود را بشناسند. معلم از زندگی، از هدف، از آرمان، از آینده سخن می­گوید و جوان دانش­آموز نیز با لبخند پَر گوهرش دل و گوش جان می­سپارد. به کلام معلم که خود باید چه کسی که خود شناخت در این آشفته بازار گم نخواهد شد. هرگز، روحش بلند و جایگاهش ملکوت آسمان­هاست. شخصیتش والا و نشانش فضل و کرامت بالاست وسوسه خناسان دهر. در او هیچ نباید در راستای هدف سراسیمه می­شتابد و در این وادی قید نمی­شناسد نه مکان و نه زمان. صبح به مدرسه می­آید با دلی سرشار از امید و مالامال عزمی آهنین و شبانگاهان با لبخندی فزاینده تا پاسی از شب در تلاطم چه نیکو منظره­ای کادر مدیریت، با تمام توان نظم را حکمفرما، اساتید بزرگوارم با علم وافر و تجربیات فاخر تو را رهنمون دوست من جوان دانش­آموز لحظه لحظه­­اش نشاط آفرین، همه و همه با یکدلی و صفا در فکر تو از تو و برای تو بغض و کینه در این مکان معنی ندارد، هر چه هست پاکی و صداقت است. قلب­ها یکی دست­ها متحد و پاها استوارند. چرا که راهی طولانی با پیچ و خم­های فراوان در انتظار است. لب­ها خندان، چشم­ها درخشان از برق محبت و سرها پر از سودای رسیدن است. رسیدن به ساحل و رها شدن از چنگال پرقدرت طوفان­ها و موجها. این جا هدف برآوردن است، از مکانی در هر سیاره­ای دور سخن نمی­گویم، از مدرسه می­گویم. از خانه­ام، از سقفی می­گویم که جمعی مهربان، با گذشت و متعهد را زیر خود جای داده­ است و زیبای ستاره درخشان مهر است که این خانه را پرشکوه می­نماید. خانه­ای که هر آجرش یادگارها دارد. از تلاش و کوشش شاگردها هر گوشه­اش خاطره­ها دارد. از دلسوزی معلمی شاگردان و معلمان، مادران و دختران با دست­های توانای خویش بنای مدرسه را ساختند تا در پناه آن بیاموزند و آموزش دهند و دل بسوزانند برای فرداها تلاش کنند و خستگی به تن راه ندهند. کوشش کنند و خم به ابرو نیاورند. اینجا خانه مهر و صفاست، خانه­ی علم و عمل است، منزلگاه ادب و اخلاق است. آتشکده­ای همیشه روشن از آتش دل سوخته­ی دلسوزان آینده است.

اینجا مدرسه ماست

   مهر از راه رسید

      و درخشید نگاهی جان بخش

         همچو هَرم خورشید

از دو چشم تو به من

   از دو چشمم تو به ما

      مهر هر چند سرآغاز خزان است ولی

         بر دل ما افکند

پنجه سبز بهار

   هر کجا زنگ کلاسی بخورد

      رنگ جهل از برو بومش ببرد.

         دیو – دیوانه شود

آه سردی بکشد

   و گریزد ز کلاس و از درس

      مهر، بر ما نبود فصل خزان

         که بهار علم است

که بهار عشق است

   لذت دانایی

      به من و تو بکند ارزانی

         هرگز آن شیرینی

نرود از یادم

   که شنیدم با جان

      سخن استادم

         سخن پاک­تر از چشمه­ی، عشق

سخن شوق و سرور

   و از این پس هر سال

      مهر گه چون رسید

         دست در دست همه همسالان

سردهیم از دل و جان

   سخن از ساختن میهن پاک ایران

ج- اهداف قابل دسترسی در تربیت دانش­آموز با هویت ایرانی و اسلامی

1- توجه به تفاوت های فردی:

افراد بشر از خیلی جهات با یکدیگر تفاوت دارند، همچنانکه انسان ها از لحاظ شکل ظاهری متفاوت هستند، از لحاظ توانایی­ها، استعدادها، ویژگی­های عاطفی و خلقی و توانایی ابراز وجود، اعتماد به نفس، قدرت بیان ... با یکدیگر فرق دارند.

برای معلمان در نظر گرفتن این تفاوت، بخصوص تفاوت میزان هوش دانش­آموزان بسیار حائز اهمیت است. از هر دانش­آموز باید با توجه میزان هوش و توانایی­های وی انتظار داشت و توقع بیش از حد نداشته باشیم. می­دانیم، میل به پیشرفت درسی در اغلب کودکان وجود دارد و این میل فقط هنگامی برآورده می­شود، هدف­ هادی که دانش­آموز باید به آن برسد خارج از دسترس او نباشد. به عوض این که سعی معلم فقط این باشد که دانش­آموزان او بهترین نمره را به دست آورند باید معلم سعی نماید به فرد به اندازه توانایی او مسئولیت داده و حتی الامکان در پرورش فکر و روان او بکوشد.

2- ایجاد انگیزه برای یادگیری: از آنجایی که مسئولیت معلمین همانند رسالت انبیاست به گفته قرآن (انسان همانند زمین مرده­ای است که خداوند سبحان دانه­های استعداد را در روح او دمیده است، به خواست خداوند و رحمتش، تلاش و توجّه و محبّت معلمان او می­توانند این زمین مرده را متحول و سیراب سازند و دانه­های استعداد را شکوفا نمایند».

هر معلمی قادر است روح شاگردان خود را دگرگون ساخته و با ایجاد انگیزه، علم تفکر و ذهن آنها را پرورش دهد. اگر دانش­آموزان بدون انگیزه و با مشکلات متعدد در کلاس درس بنشیند، معلم نخواهد توانست حتی با بهترین روشهای تدریس و ارائه­ی مطلب، اطلاعات خود را به دانش­­آموزان منتقل نماید. پس یادگیری انجام نمی­شود.

3- توجّه معلم: توجّه معلم را با کلمه ستایش آغاز می­کنیم و ستایش یعنی، بزرگ کردن نکات مثبت.[4]

(ستایش) تنها یکی از توجه­های مثبت معلم در ایجاد فضای کلاس درس است. دست زدن به پشت دانش­آموز، لبخند زدن، سر را به علامت تأیید تکان دادن و تشویق با کوچکترین پیشرفت، تنها معدودی از راههای زیادی هستند که معلم می­تواند به وسیله آن رفتار شاگرد را مورد تأیید قرار دهد. توجه مثبت معلم یکی از حوزه­های روش تغییر رفتار در کودکان است. و بر عکس رفتار منفی معلمان سبب غیبت از کلاس درس، احترام نگذاشتن به معلمان، تخریب اموال مدرسه، خارج از نوبت حرف زدن و ... را به همراه دارد پس بزرگ کردن نکات مثبت در دانش­آموز و ستایش آن در کاهش رفتارهای نابهنجار کودکان بسیار مؤثر می­باشد. پس دستورهایی که معلم باید بای تغییر رفتار به کار ببرد از این قرارند.

الف) آنچه دانش­آموزان باید در هر قسمت از روز یا ساعات درسی انجام دهند به صورت دستورهائی مشخص بیان کنند. 0تکلیف خواسته شده از دانش­آموز مشخص باشد).

ب) رفتار هادی را از دانش­آموزان که مزاحم آموزش شما یا یادگیری دانش­آموزان است نادیده بگیرند و به آنها توجه ننمایند (توجه به نکات مثبت و نادیده گرفتن نکات منفی)

مگر در مواردی که دانش­آموزی به شاگرد دیگر صدمه­ای بزند، یا اختلالات رفتاری شدید از خود نشان بدهد، آنگاه تنبیهی را که مقتضی می­دانید به کار برید. (تنبیه نباید به شکل آزاردهنده باشد) تنبیه باید مختصر بوده و ارحج آن است که به جای تنبیه گونه­ای تقویت مثبت را باز گیریم.

مثال: تذکر انفرادی- صدا کردن شاگرد ناسازگار دور از چشم بچه­ها و با او صحبت کردن.

ج) رفتارهایی را مورد توجه و ستایش قرار دهید که کار یادگیری را آسان می­کند و به او بگویید که به چه علتی او را ستایش می­کنید.

مثال­های ستایش- من از این طور آرام کار کردن شما که با دقت، همراه می­باشد خوشم می­آید و دلم می­خواهد که همیشه این طور کار کنید، آفرین، خوب پیش می­روید، می­بینم که آماده کار کردن هستی، تو را صدا کردم چون تو دستت را بلند کردی.

اما رفتارهای منفی معلم مانند: داد زدن بر سر دانش­آموزان، سرزنش کردن آنها در مقابل دیگران، کنترل بیزار کننده (که مدتی کوتاه مفید واقع می­شود) رفتار نامطلوب و انحراف را به دنبال دارد اما وقتی از فریاد زدن مکرر و سرزنش و ترساندن خبری نباشد، دانش­آموزان مجدداً به کارهای تخریبی قبلی می­پردازند. پس- نادیده گرفتن رفتار مخرب و منفی، رسیدگی و ستایش رفتارهای اجتماع پسند و تحصیلی می­توانند توأما رفتارهای مخرب را به نحو قابل توجهی کاهش دهند و برعکس توجه به رفتارهای ناسازگار و مخرب سبب تقویت آن می­شود.

نتایج آشکار پژوهشهای مربوط به توجه مثبت معلم این است که رفتار ناسازگار کلاسی را می­توان با تغییر دادن آن در خود کلاس کاهش داد و نباید شاگرد را از کلاس اخراج کرد و او را به مسئولان مدرسه سپرد، مگر با به کاربردن روشها، تغییری در او ایجاد نشود، در آن صورت باید به مشاور مدرسه یا روانپزشک ارجاع داده شود.

4- سرزنش­­های ملایم: ستایش در بسیاری از موارد قادر به کاهش بعضی رفتارهای ناسازگار و مخرب نیست. لازم است نوعی سرزنش را که می­تواند رفتار مخرب را در کلاس برطرف کند، ارزیابی کنیم. معمول­ترین سرزنشی که اکثر معلمان به کار می­برند، سرزنشی است که همه دانش­آموزان کلاس آن را می­شنوند، ولی اگر نوع آن را تغییر دهیم و سرزنش ملایم را به کار ببریم یعنی به هنگام سرزنش کردن طوری او را سرزنش کنید که تنها خود او متوجه بشود و سایر بچه­ها آنرا نشوند معلمی که سرزنش ملایم را به کار می­برد و یا از سرزنشهای کمتری استفاده می­کند. رفتارهای ناسازگار را کاهش می­دهد.

5- برنامه­های تشویقی و تقویتی (پته­ای): پاداش دادن به رفتار خوب چیز نو ظهوری نیست، در قرن دوازده برای یاد گرفتن تورات، آجیل و عسل می­دادند.

امروز در مدارس با دادن کارتهای تشویق – ستاره – زدن مهرهایی به شکل­­های مختلف در دفترها و ... برای پیشرفت تحصیلی به صورت پاداش داده می­شود.

در این مورد، باید به دانش­آموزان به طور کامل توضیح داده شود که چه رفتارهایی مورد تشویق و تقویت قرار خواهند گرفت.

مثال: با دادن کارتهای تشویق به دانش­آموزان، پدر و مادر در مقابل دریافت این کارتها امتیازاتی به فرزندان خود می­دهند (مثل بازی بیشتر – دیدن برنامه­های بیشتر تلویزیونی – گاه هم به صورت هدیه و کادو)

توصیه این که استفاده از نظام گزارش کارتی روزانه در پیشرفت تحصیلی بسیار مؤثر است. با استفاده از همین روش ساده – کارتی که به دانش­­­آموزان می­فهماند معلم چه رفتاری را شایسته می­داند، شاگرد شروع به فعالیتهای مورد نظر می­کند و رفتار نامناسب در آنها کاهش می­یابد.

6-امتحان: امتحان جزء لاینفک برنامه­های آموزشی است. لذا در مدرسه نباید
دانش­آموزان را از امتحان بترسانند. و یا معلمین آن را وسیله­ای برای سرکوب دانش­آموزان قرار دهند.

امتحان در اصل وسیله­ای که معلم توسط آن میزان پیشرفت یادگیری دانش­آموزان را می­سنجد. توجّه دانش­آموزان و بیان هدف از برگزاری امتحان در کاهش میزان اضطراب دانش­آموزان مؤثر است.

 هم چنین برگزاری امتحانات به صورت مکرر – داشتن توقع متناسب با توانایی شاگرد و تحت فشار قرار ندادن آنها جهت کسب نمره بالا در کاهش اضطراب نقش بسزایی دارد.

نمره – چون در حال حاضر مهمترین وسیله ارزیابی توانائیهای شاگرد (نمره) می­باشد.

اولا- اندازه­گیری کیفیت کار محصل به وسیله نمره موضوعی نسبی و قابل ایراد است.

مثلاً: اگر دانش­آموزی از درسی ((نمره صفر)) بگیرد، آیا می­توان گفت که این دانش­آموز هیچ چیز از موضوع مربوطه نمی­داند؟ مسلماً چنین پاسخی را نمی­توان داد.

ثانیاً: آزمونهای معلم ساخته از روائی و اعتبار لازم می­باشد؟

(پس تنها معیار قضاوت از طریق نمره به صلاح دانش­آموز نمی­باشد)

مسئله بیست زدگی: مشکل جدیدی برای دانش­آموزان به حساب می­آید. تعداد زیادی از والدین بدون در نظر گرفتن توانایی، استعداد و هوش فرزند خود از آنها انتظار نمره 20 را دارند چنین دانش­آموزانی در وضعیت اضطراب­آمیزی قرار می­گیرند.

و تمام تلاش خود را صرف گرفتن نمره می­­نمایند و از یادگیری که هدف اصلی تعلیم و تربیت است باز می­مانند. نمره و بخصوص نمره عددی، دانش­آموزان را به رقابت شدید تحریک می­کند که از نظر تربیتی و روانی صحیح نیست، که دلیل عمده تحصیل یک شاگرد آرزوی غلبه کردن و شکست دادن دیگران باشد. (بنابراین مربیان مدرسه باید)

- زمینه موفقیت را برای هر دانش­آموز با توجه به استعداد واقعی او فراهم نماید.

- از ایجاد جو رقابت­آمیز شدید که منجر به درگیری و کشمکش بین دانش­آموزان می­گردد پرهیز نمایید. بهترین راه رقابت مقایسه فرد با خودش است. اگر کودکی در جلسه اول نمره 10 گرفت و در جلسه دوم نمره 11 باید او را تشویق نمود و نمره دوم را یک گام به جلو دانست.

- از تحقیر دانش­آموزان که نمرات پایین گرفته­اند پرهیز نموده و آنها را به آینده امیدوار و به جدیت و تلاش بیشتر تشویق نمود.

((یادگیری مشارکتی در برابر رقابت – در این نوع یادگیری گروهها با هم رقابت
می­کنند.))

7- چگونگی درس خواندن دانش­آموزان: دانش­­آموزان را بعد از ورود به مدرسه تشویق نماییم که درسهای خودشان را با اتکا به خود بخوانند و بدون کمک دیگران تکالیف خویش را انجام دهند. بچه­هایی که با پدر و مادر درس می­خوانند، بعدها افت تحصیلی پیدا می­کنند و آنهایی که خود درس می­خوانند مراحل را به صورت صعودی طی می­کنند.

8-انضباط : مشکل انضباطی معمولاً بر اثر احساس ناکامی و تعارض روانی در دانش­آموزان ایجاد می­شود. هر کودکی میل به موفقیت دارد ولی اگر وظایفی که باید انجام دهد خارج از حدود استعداد و علاقه او باشد، احساس ناکامی و بی حوصلگی خواهد کرد، این محرومیت آزار دهنده بوده و به صورت آزار رساندن به معلم و تخریب کتاب و صندلی و اذیت کردن همکلاسان جلوه می­نماید. تطبیق متون درسی با استعدادهای کودکان مقدار زیادی از مشکلات انضباطی را حل خواهد کرد. دانش­آموزان انتظار دارند که دیگران و مربیان آنها را آنچنان که هستند قبول داشته باشند و به آنها احترام بگذاند. بنابراین معلمان همانطور که به دانش­آموزان باهوش اهمیت می­دهند باید به فعالیتهای جزئی
دانش­آموزان کم هوش نیز توجه نمایند تا در دانش­آموز احساس ایمنی و اعتماد به نفس به وجود آید.



[1] - کتاب روانشناسی تربیتی  ترجمه علمی نظری علی نقی خرّازی ص 20

[2] - کتاب آداب تعلیم وتربیت شهید ثانی 2 ص 40

[3] - کتاب روانشناسی تربیتی ترجمه علی نقی خرازّی ص 10

[4] - مهارتهای آموزش و پرورش دکتر بهرنگی ص 45

ادامه نوشته

زیبایی شناسی

زبان سازماني است از نمادها كه متولي انتقال معناها و برقراري رابطه ميان انسانهاست. زبان را مي‌توان توليت آستان مقدس زندگي دانست. رابطة زباني از ساده‌ترين شكل تا پيچيده‌ترين صورتش، همواره به‌دنبال حفظ و گسترش زندگي است.

 زبان در اين معنا، محدود به زبان معهود نيست و همة روشهاي گوناگون انتقال معنا را دربرمي‌گيرد، در اين تعبير كلمه‌ها، اشياء، شكلها و حركتها در قالب شبكه‌اي هماهنگ در خدمت انتقال معني و ايجاد رابطه ميان انسانها قرار مي‌گيرند. اگر فرض كنيم كه سازمان پيچيدة زبان، به مرور شكل گرفته است ـ كه ظاهرا‌ً چنين است ـ به‌ راحتي بر اين نكته، متفق خواهيم شد كه بشر بي‌برگ يا برگ‌پوش نخستين! در غارها با استفاده از اصوات ابتدايي و جيغ و جارها به‌دنبال حفظ زندگي بوده است؛ مثلاً هم غارش! را از ماري پرهيز مي‌‌داده است يا به ميوه‌اي فرا مي‌خوانده.
از همين شكل ساده تا پيچيده‌ترين صورتها، زبان همواره متولي حفظ زندگي و حفظ و تدبير محيط و شرايط زيست مادي و معنوي بشر بوده است و خواهد بود، در چنين نگاهي حتي درد دل كردنهاي ساده و يا شوخيهاي ظاهراً بيهوده و شكل پيشرفته‌ترشان، داستانها و شعرها و نقاشيها و .... همه و همه، تلاشهايي براي زنده ماندن و يا زنده كردن هستند. البته احتمال دارد كه در روش، غلطي در آنها رخ داده باشد، اما به‌عنوان هدف به‌هيچ‌وجه، نيستي جز حفظ زندگي كه توانايي زيبا ماندن است، ندارند؛

 اهل زبان در يك رابطة جدي و واقعي و درست، مسيح يكديگرند و سخنان و نمادها و اشاره‌هايي كه متولي انتقال معنا هستند، همان نقش دم مسيحايي را بر عهده دارند. در اين فضا حتي حضور يك آدم هم مي‌تواند، جمله‌اي باشد كه معنا و كشش به سوي معنا را ايجاد مي‌كند. حضور هر آدم تازه، شروع يك گفت‌وگوي بي‌وقفه و جدي است شايد رشيدترين و بليغ‌ترين تعبير اين باشد كه هر آدم تازه را جويبار و چشمه‌اي تازه بدانيم،

 آب هميشه نماد و عامل زندگي و آباداني بوده است و در قرآن كريم هم به‌عنوان عامل احياء از آن نام برده شده است البته آب هم گاهي دچار شائبه و ناخالصي مي‌شود ولي اگر اصيل و پاك باشد و همان‌طور كه از آسمان نازل شده است، حفظ شده باشد، مايه و سرمايه زندگي است: «تو آمدي / ساده‌تر از بهار/ مثل تلاوت آيه‌هاي قيامت/ با بعثتي عظيم در پي / و ما از خويش پرسيديم/ زيستن يعني چه؟ / و ياد گرفتيم بگوييم: / توكلت علي‌ الله «مجموعه آثار سلمان هراتي، ص 42»
زبان را در چنين فضايي، مي‌توان به دستگاه گردش‌ خون تشبيه كرد؛ اگر زيبايي و زندگي را موجودي زنده فرض كنيم، زبان را مي‌شود دستگاه گردش خون اين موجود زنده دانست. زبان زنده و سالم در صورتي كه جريان و روند طبيعي خود را حفظ كند، مي‌تواند زندگي را حفظ كند و حفظ زندگي همان‌گونه كه ذكر شد، حفظ زيبايي را به‌دنبال دارد زيرا زندگي چيزي جز توانايي حفظ اعتدال و حفظ تقارن نيست، همچنين زندگي امكان ايجاد تكرار مطلوب كه يكي از عنصرهاي زيبايي است را نيز فراهم مي‌كند.
چنانچه به هر علتي، خون به يكي از اجزاي موجود زنده نرسد، آن اندام دچار نقص و ناكارآمدي مي‌شود و مي‌پژمرد يا به ورم و آماس و تغيير رنگ مبتلا مي‌شود و زيبايي مجموعه را به هم مي‌ريزد. «تو ميلي داري انبارت ورم كند از گوشت/ مثل شكمت/ شكل تو مثل كاريكاتور/ لوچ است و خنده‌دار (همان، ص 100»
ممكن است در نگاهي جزءنگر و ناكامل، رنگ يا آماس اندام بيمار، زيبا به نظر آيد اما از نتيجة آزمايشهاي رشتة پيل‌شناسي دانشگاه مولوي (مثنوي معنوي، حكايت فيل در خانة تاريك)، ياد گرفته‌ايم كه هرگونه مشاهده‌اي، بايد متوجه تمام مجموعه باشد و نيز بايد در نور انجام گيرد: «اينجا نه اينكه تو نيستي/ اينجا من كورم، (همان ص 53)»
شاعر انساني است كه زبان مسلط و معرفت مسلط را نمي‌پذيرد و بر آن مي‌آشوبد و به سوي سخن گفتن با زبان آدميان، حركت مي‌كند. انسان در لسان‌ قرآن اشاره به مراحل ابتدايي حركت انساني دارد و يا اصولاً اسمي براي آدم منحط‌شده است. و آدم انسان‌ِ تعالي‌يافته، كافي است به كاربردهاي متعدد اين كلمه در قرآن عزيز دقت كنيد.
شاعري و ابداع شاعرانه در زبان سركشي در برابر سيطرة خود‌گسترندة مرگ و پوسيدگي است و فاصله گرفتن از نظام معهود و مألوف رابطه‌هاي زباني كه همة تعاملهاي انساني را دربرمي‌گيرد و هدف اين تن زدن و نپذيرفتن هم بازبيني و تصحيح رفتارهاي زباني است: «... هياهوي گنجشكهاي حقير/ ربطي با بهار ندارد/ حتي كنايه‌و‌ار/ بهار غنچة سبزي است / كه مثل لبخند بايد / بر لب انسان بشكفد/ بشقابهاي كوچك سبزه / تنها يك «سين»/ به «سين»‌هاي ناقص سفره مي‌‌افزايد/ بهار كي مي‌تواند/ اين همه بي‌معني باشد/ بهار آن است كه خود بگويد/ نه آنكه تقويم بگويد (همان، ص 208)»
زندگي دنيايي عرصة جذب و دفع است و موجودي زنده است كه توانايي جذب داشته باشد. زندگي دنيايي، زندگي ناخالص است و با مرگ آميخته است، موجود زنده با جذب و دفع، سعي مي‌كند غلظت مرگ را در وجود خود بكاهد و زنده بماند، اما زندگي ايده‌آل، زندگي در بهشت است كه همه‌جذب است و در آن از مرگ خبري نيست، در بسياري از آيه‌هاي قرآن، اين مسئله، قابل مشاهده و پي‌گيري است، در بهشت هيچ‌كدام از احساسهاي راننده و دفع‌كننده، وجود ندارند و بهشتيان در فضايي خالي از حقد و حسد با هم تعاملي عاشقانه و خواستني دارند. رسيدن به زندگي مطلوب با شناسايي آن و حركت به سوي آن، امكان‌پذير است، يعني كساني مي‌توانند در بهشت زندگي كنند كه در دنيا بهشتي زندگي كرده باشند.

اگر كسي اهل حقد و حسد و دروغ و فريب و... باشد، اصولاً نمي‌تواند در فضاي بهشتي حضور داشته باشد. مؤمنان همواره چشم به عالم مطلوب دارند و اين مقدمة حركت و رسيدن به عالم مطلوب است: «بيرون از اين معين محدود/ رودي از ستاره جاري است/ رودي از شهيد/ با سكوت هم‌صدا شو/ تا بشنوي/ پشت آسمان چه مي‌گذرد/ ما زمستانيم بي‌طراوت حتي برگ/ آنان در هميشه‌اي بهار ايستاده‌‌اند/ بي‌مرگ (همان، ص 117)»
زبان در صورتي مي‌تواند خادم زندگي باشد كه به‌طور مداوم هر دو فرايند جذب و دفع را كنترل كند و شناختي دقيق و شكافنده از محيط و از اقتضاهاي محيط، به دست بدهد. بدين‌گونه و با توجه به كثرت مجهولات جهان، يك نظام زباني سالم در عين تقديم رضايت به اهل خود، مدام در حال زايش سؤال است. سؤالهاي تازه، پنجره‌ها و امكانهايي تازه براي گسترش و تكميل نظام زباني ايجاد مي‌كنند و نقطه‌هاي مبهم و يا احيانا‌ً ناكامل آن را در معرض بازبيني و ترميم مي‌گذارند. همة گونه‌هاي مادي و معنوي جذب و دفع، بايد به وسيله زباني سالم و رشيد، مديريت شوند، چنين زباني با امكانهاي گوناگوني كه براي تعامل آدميان، فراهم مي‌كند، با تدبير محيط زيست (باز هم تأكيد مي‌كنم كه مادي و معنوي) امكان تعاملي عاشقانة آدميان را فراهم مي‌كند،

بدين ترتيب زبان سالم، خانوادة اهل زبان است و براي آنان همة فايده‌هاي يك محيط خانوادگي را دارد، يعني در ضمن تأمين و برآوردن نيازهاي غريزي، به نيازهايي همچون احترام، حمايت و عشق نيز پاسخ مي‌دهد. سازمان اين زبان با محوريت عشق تأسيس مي‌شود و عشق هم به نوبة خود با توحيد گره مي‌خورد به همين دليل، اين زبان در برابر نيروهاي شيطاني نيز موضع مي‌گيرد، عمل كساني كه به‌دنبال غلبه يا گناه هستند هميشه مستلزم دروغ است كه در نهايت به تخريب زبان منجر مي‌شود و شاديها و عشق را از خانوادة زبان مي‌گيرد و دست ‌آخر هم اين خانواده را منحل و مضمحل مي‌كند. بنابراين وظيفه عاشقانه شاعر، ايستادگي در برابر چنين نيروهايي است، مفهوم «انتصار» و دادخواهي كه در آية پاياني سورة «شعراء» مطرح شده است، ناظر به همين وظيفه است.
زباني كه در برقراري رابطه ناكارآمد باشد، به مرگ تن مي‌دهد و به‌ندرت به زباني كاملا مرده تبديل مي‌شود، در چنين حالتي زبان به جاي نمايش واقعيت و جست‌وجوي حقيقت، به طراحي و تدبير فضاهاي مجازي مي‌پردازد و انسان را در شبكه‌هاي درهم‌پيچيدة دروغ، گرفتار مي‌كند. بدين‌گونه انسان زيبايي را گم مي‌كند و لحظه لحظه، تواناييهاي جذبي خود را از دست مي‌دهد:

«دنيا دوزخ اشباح هولناك است، (همان ص 16)» «آي شمايان شب‌نشين / كه نغمة قبيحي/ به خوش‌رقصيتان وامي‌دارد/ و تنتان/ گرم مستي جرعة بدبويي است/ كه خوكهاي خوش‌سليقه/ در آن تف كرده‌اند/ باري لجن هزارمرداب/ از دلتان نشست كرده است/ گنداب كدامين شب بي‌ستاره را/ در سينة شما چلانده‌اند/ كه تشنة خون‌ آفتاب شده‌ايد؟/ هم‌دهان باد با شما ديو عطش/ كه به آب دشنام داده‌ايد/ زنهار كه ما / براي رضايت آفتاب / به شب تشر زده‌ايم (همان، ص 62)»؛ «بودن ضرورتي است/ چنان كه زمستان/ و مرگ ضروري‌تر/ آن سان كه بهار / بهار آمده است/ چه گلي بر سر خويش زدي (همان، ص 63)»
پرسش اصلي اين است كه براي تشخيص صحت و سقم و سلامت و بيماري زبان، معيار چيست؟! و آن نوري كه در كلاس پيل‌شناسي دانشگاه مولوي بايد بتابد، كدام است «زمين فقط پنج تابستان به عدالت تن داد/ و سبزي اين سالها تتمة آن جويبار بزرگ است/ كه از سرچشمة ناپيدايي جوشيد (همان ص 37)»
اگر هدايت وحي نباشد، انساني كه در رساندن خرگوش به هويج، در صفحة سرگرميهاي مجله‌ها وامي‌ماند، چگونه مي‌تواند به درستي يا نادرستي رفتارهاي زباني خود آگاه شود. «با توجه به مفهوم بي‌نهايت، به نظر مي‌رسد كه انسان حتي ميلياردها سال بعد، قادر به شناسايي كامل مجموعة همين جهان ماده هم نخواهد بود. حال چگونه ممكن است به غلط يا درست نظامهاي زباني و معرفتي خود واقف شود، نظامهايي كه طبق برخي نظريه‌ها، آينه و يا حتي، عينكي هستند كه او جهان را از طريق آنها مي‌شناسد.» «اگرچه هواي جهان طوفاني است/ سازمان هواشناسي / هميشه گزارش معتدل به دنيا مي‌دهد/ و خواب خوشي را براي شنوندگان عزيز آرزو مي‌كند (همان ص 89)»
نزول معرفت وحياني در چنين وضعيتي، حركتي شاعرانه است كه از سوي آفريننده و واضع زبان، با هدف اصلاح رابطه‌هاي زباني صورت مي‌گيرد. وحي و عالي‌ترين و آخرينش، قرآن كريم، با معين كردن تعريف نهايي زيبايي، زيبا‌يي‌شناسي مؤمنان را عوض مي‌كند. زيبايي در تبيين قرآني، با توجه به مفهوم معاد تعريف مي‌شود، تزريق كلمه‌ها و مفهومهايي مثل بهشت و دوزخ، و عذاب و ثواب، فضاي رابطة زباني و نحوة چينش كلمه‌ها و جمله‌بنديها را‌، عوض مي‌كند. خير و شر و كمال و نقص و يا به تعبيري ديگر ثروت و فقر، در لحظه معاد، سنجيده مي‌شوند (مضمون حديثي است از امام علي عليه‌السلام)
طبق اين تعريف و تلقي، چيزي خير است و زيباست و لذت‌بخش است كه لذت‌بخشي و خير و زيبايي‌اش تا لحظة «معاد»، ادامه داشته باشد. بدين‌وسيله، زيبايي‌شناسي اسلامي، مفهوم «ادامه» را ـ البته ادامه تا معاد را ـ به مجموعة عنصرهاي دخيل در تعريف زيبايي مي‌افزايد و انسان را از خطاي تئوريك در تعريف زيبايي، مصون مي‌دارد. خطايي كه سرچشمة اصلي بسياري و يا همة خطاهاي عملي است. «آنان هنوز بهانه‌هاي روشن دل را نشناخته‌اند/ و در نيمكرة تاريك دل آرميده‌اند/ و فكر مي‌كنند تمام دل / خوشحالي پس از پيدا كردن يك جنس / با قيمت نازل در بازار سياه است (همان ص 87)
در بسياري جاها، قرآن عزيز با فعل «زي‍ّن» عمل شيطان را، زيبا جلوه دادن زشتيها مي‌داند، شيطان فعل بد را در نظر كافران زيبا جلوه مي‌دهد و آنان نيز مي‌پذيرند چون عقلشان، تعطيل شده است، عقل مسئول انتخاب بين زشت و زيبا و سود و زيان است و طبق تحريري كه قبل‌تر بيان شد، زشت و زيبا با ارجاع به مفهوم معاد، قابل بحث و داوري است
«اي سرگردان اگر به مرگ اعتماد كني/ معاد جاذبه‌اي است/ كه تو را برمي‌انگيزاند/ سبزتر از هزار بهار (همان، ص 60)» نكتة جالب اين است كه سرگردان در سورة شعرا به‌عنوان صفت شاعر ذكر شده است.
به بيان ديگر، خطاب قرآني، ديدي فضايي به آدمي مي‌دهد و فضاي حركتها و انتخابهاي او را ترسيم مي‌كند، در چنين حالتي آدمي با فهم مفهوم خط و مفهوم فضا (همان بحث «ادامه») توانايي انتخاب صحيح را به دست مي‌آورد و مثل حيوان در كنشهاي غريزي كه مبتني بر فهم نقطه‌اي هستند، وا نمي‌ماند. تضمين حضور عنصر «ادامه» در زيبايي مورد نظر و مقصود، با مؤلفه‌اي به نام «نيت» تأمين مي‌شود.
شعر سلمان را مي‌توان به تعبيري شعر «ادامه» ناميد. سلمان با بصيرت مؤمنانه و مسلمانانه‌اش، در بسياري جاها بحث «ادامه» را به معنايي كه ذكر شد، مطرح مي‌كند «بخوان به نام آب/ كه رود دنبالة آواز توست/ بگو بهار! بهار! (همان ص 63)»؛

«باور كنيم دستهاي بهار آورد امام را / بهار ادامة لبخند اوست (همان، ص 63)»؛ «خدا كند ما را تنها نگذارد/ وگرنه اميدي به گشودن پنجرة بعدي نيست (همان ص 107)»؛ «اين كاروان چه مؤذن خوش‌صدايي دارد/ به همراهم گفتم: / ما با كدام كاروان/ به مقصد مي‌رسيم/ گفت: كارواني كه از مذهب باطل تسلسل پيروي نمي‌كند/ و به نيت برنگشتن مي‌رود، (همان ص 81)»
همان‌گونه كه ذكر شد اين ادامه، قيافه‌اي ويژه دارد و در محيطي متافيزيكي و يا به تعبير قرآني‌تر و بهتر «غيبي» مطرح مي‌شود. «آن سوي قلمرو چشمهامان / درختاني ايستاده‌اند/ هزار بار سبزتر از اين جنگل كال/ بعد از اينجا اقيانوسي است / آّبي‌تر از زلال/ يله در بي‌كرانگي/ چونان ابديتي بي‌ارتحال (همان ص 116)»؛ «قلمرو نگاه تو دورتر از پيداست (همان ص 35)»
اين‌گونه سلمان با سعي در تعليم معناي زيبايي، زيبايي را تقدير محتوم مي‌داند و خطاهاي نظري و عملي اهل دنيا را برملا مي‌كند؛ بدين‌گونه سلمان ذيل همان مفهوم انتصار و دادخواهي كه ذكر شد ـ و من دوست دارم زيبايي‌خواهي بناممش ـ از نخستين آغازگران شعر اعتراض اين سالها است.
اعتراض سلمان، اعتراض براي تأمين عدالتي است كه در حركتي زيباجويانه سعادتمندي و تعالي را در عالم اصلي يا عالم آخرت تأمين مي‌كند، وگرنه دنيا اصولا‌ً چنان شأنيتي ندارد كه سلمان و يا هر مسلمان ديگري به خاطر نداشتنش، اعتراض كند، او معترض به عدم امكان زيبا شدن و زيبايي خواستن است. «خواهرم مي‌گويد: / تحملش آسان نيست/ چگونه مي‌شود اين همه معطل خوردن شد؟ / تو مي‌خواهي خواهرم فرصت نكند/ براي رزمندگان دستكش ببافد (همان، ص 97)»
با وجود جواني و تازه‌كار بودن، سلمان به‌دليل حركت به سوي آنچه كه مي‌توان زيبايي‌شناسي اسلامي ناميد، اهميتي بي‌نظير مي‌يابد، شعر سلمان و گروهي از دوستان او ـ البته با فراز و فرودهايي ـ به‌نوعي توبة شعر فارسي است كه در ساليان نزديك، به‌دليل غلبة گرايشهاي چپ و نيز غلبة خاموش‌فكران ذوق‌زده از تماشاي ساختمانهاي بلند غرب، از ساية خورشيد قرآن، گريخته بود و نمازش را نمي‌خواند، فهم نگاه سلمان هراتي به مسئلة «ادامه» در تعريف زيبايي، و مهم‌تر از آن ادامة اين نوع نگاه و اين‌گونه حركت، مي‌تواند گره كور حركت شعر معاصر فارسي را بگشايد، به‌خصوص اين توجه براي شعر انقلاب بسيار مهم است، زيرا چنين حركتي را به صورت فطري انجام داده است اما به‌دليل عدم تحليل از ادامة آن بازمانده است و يا اينكه دست‌‌كم در ادامة آن مصر‌ّ و جدي و مهم‌تر از همه آگاه نيست. «چراغي مي‌افروزم/ پيراهن شب آتش مي‌گيرد/ اما شب پهن شده است/ با ادامة گيسواني تا «غيب» / مثل يك
بهت بر چارچوب در تكيه مي‌كنم/ شب ادامه مي‌يابد/ تا نمي‌دانم (همان ص 192)»
در پايان و به نيت و به اميد «ادامه»، دعوت سلمان را به ياد مي‌‌آوريم كه «جهان قرآن مصور است / و آيه‌ها در آن / به‌جاي اينكه بنشينند، ايستاده‌اند/ درخت يك مفهوم است/ دريا يك مفهوم است/ جنگل و خاك و ابر / خورشيد و ماه و گياه/ با چشمهاي عاشق بيا/ تا جهان را
تلاوت كنيم (همان، ص 195

" مریم جمشیدی"

ويژگي‌هاي رفتاري پيامبر در ارتباط با مردم

چكيده

   مي‌دانيم كه بهترين اسوه‌هاي تام و كامل براي ما مسلمانان، پيشواي گرانقدر اسلام حضرت محمد(ص) و جانشينان بر حق ايشان هستند. در تمامي زواياي زندگي جست و جوي چگونگي تربيت ديني در آموزه‌هاي پيامبر اكرم و امامان معصوم، چه تربيتي والاتر از به كار بستن سيره پيامبر اكرم(ص) كه به لطف و يمن خدا در همه ابعاد زندگي مصداق‌هاي فراواني را در دسترس ما قرار مي‌دهد. چون پيامبر اكرم والامقام نه تنها در آسمان تابناك ولايت و امامت به عنوان درخشان‌ترين و نوراني‌ترين ستاره در كائنات عالم وجود بلكه يك وجود كهكشان به همراه علم توأم با اخلاق، حكومت همراه با حكمت، عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا، جهاد همراه با رحمت، عزت همراه با فروتني و خاكساري، صداقت و راستي با مردم، غرقه بودن جان در ياد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم است. هدف‌هاي والاي الهي با اهداف جذاب بشري او همراه است و ما مي‌توانيم پيامبر را براي مسلمانان منبع و مركزي بدانيم كه در آن مي‌توان كليه اعمال رفتار و وظايف خود را از آن منبع استخراج كرد يعني معرفي پيامبر به عنوان اسوه حشه در واقع بيان بزرگترين تفاوت ميان مكتب انبياء و غير آن دانست.

مقدمه

   از آنجاييكه در اين مقطع زماني ياد و نام مبارك پيامبر اعظم(ص) از هميشه زنده‌تر است و اين يكي از تدابير حكومتي و الطاف خفيه الهي است، امروز امت اسلام و ملت ما بيش از هميشه به پيغمبر اعظم خود نيازمند است. به هدايت او و بشارت و اندرز او، به پيام و معنويت او و به رحمتي كه او به انسانها داد و تعليم داد. درس پيغمبر اسلام براي امتش و براي همه بشريت درس اخلاق و كرامت درس رحمت جهاد و عزت و مقاومت است. ملت ما به شاگردي نبوي درس محمدي(ص) افتخار مي‌كند و بهترين و كارآمدترين راه جهت ايجاد حفظ و تقويت ترويج و تعميق معارف قرآن و عتر ت و براي تأمين سعادت دنيا و آخرت خود راهي مطمئن‌تر و بهتر از پناه بردن به قرآن و انس با اين كتاب آسماني و پيروي از سنت و سيره رسول اكرم سراغ ندارد.

در وهله اول شماردن ويژگي‌هاي رفتاري پيامبر(ص) در بعد ارتباط با مردم معرفي اين الگو مي‌باشد. يعني يكي از بهترين شيوه‌هاي تربيت به عنوان الگويي موفق چون پيامبر(ص) است. داشتن الگو به كليات و تئوري‌ها روح و حيات مي‌بخشند يعني الگوي خوب، دعوت و تبليغ عملي است.

قرآن درباره الگو بودن پيامبر اسلام مي‌فرمايد:

همانا براي شما (در سيره) رسول خدا الگو و سرمشقي نيكوست (البته) براي كساني كه به خداوند و روز قيامت اميد دارند و خدا را بسيار ياد مي‌كنند.

پس در سيره پيامبر را قبل از هر چيز از لابه لاي آيات قرآن جستجو مي‌كنيم.

- در يتيمي خداوند به او مأوا داد. (اكم يُجِدًكُ يُتيمُاً فَاوي)[1]

- تحير او را برطرف كرد. (وُ وُجدُكُ فعالَاً فَهوي)[2]

- فقر او را برطرف نمود. (وُ وُجدك عائٍلاً فَاغني)[3]

- فشار روحي را از او برداشت. (المً نشرح لَكُ صدرك)[4]

- فشارهاي كمرشكن اجتماعي را نيز از او برداشت. (وُ وُضَعنا عُنك وِزرك اَلذي اَنقَض ظَهًرُكً)[5]

با توجه به مطالب فوق وارد چارچوب و زواياي اين ويژگي‌ها مي‌شويم و مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهيم:

شرح محتوا

آموزه‌هاي پيامبر اعظم(ص) و ائمه هدي(ع) درهمه ابعاد و زواياي زندگي، تكميل كننده رسالت و هدف‌ها مي‌باشد كه از همه جهات و خصوصيات قابل بحث و بررسي است:

1- يكي از اين ابعاد در زمينه جايگاه نظم و انضباط و ارتباط آن با اهدافش مي‌باشد. نظم و انضباط در سيره پيامبر اسلام(ص) جايگاه ويژه‌اي دارد. يعني از آراستگي سازمان يافتگي و تربيتي الهي برخوردار بوده چون زندگي فردي، خانوادگي اجتماعي و سياسي آن حضرت نمايشي از نظم الهي بود كه رسول خدا(ص) جلوه كامل كتاب تكويني (هستي) و كتاب تدويني (قرآن) بود.

2- اصلاح امور و تنظيم روابط اجتماعي همراه با ملاطفت و مهرباني. هيچ چيز مانند رفق و مدارا براي تغيير و تحول جامعه، مناسبات اجتماعي، اقتصادي و غيره مؤثر نيست. يعني كارگزاران در امر مديريت و رهبري چنان عمل نمودند كه آموزه‌هاي سنت و سيره نبوي را مطابق با اعمال و رفتار خود قرار دهند و اين نشان مي‌دهد كه سياست الهي پيامبران اصل را بر هدايت و رهبريت درست در امر بنيادي اجتماع و مردم مي‌دانند.

3- يكي ديگر از ويژگي‌هاي رفتاري پيامبر، اصل عدالت‌ورزي و مهرورزي بر پايه شورا بوده است. از آنجاييكه رسول خدا(ص) و ائمه هدي(ع) با وجود آن كه معصوم بودند و حتي قطع نظر از ارتباط با عالم غيب و مقام خلفيه الهي داراي چنان انديشه كامل و نيرومندي بودند كه از مشورت بي‌نيازشان مي‌كرد، ولي رسول خدا(ص) با مشورت كردن، از يك سو مسلمانان را با اهميت شورا متوجه و از سوي ديگر به آنان مي‌آموخت كه به اين سيره عمل كنند. يعني شورا از اهيمت قضايا از جمله مايه الفت اجتماعي و پيوند مردم با اسلام، موجب با ارزش يافتن مردمان و قدر و منزلت دانستن در امور اجتماعي موجب رشد انديشه و تفكر و موجب روحيه زدودن انفعال اجتماعي و حس مسئوليت‌پذيري و قوت بخشيدن مشاركت اجتماعي مي‌باشد كه همه اينها در رفتارهاي اجتماعي و تربيتي و بعد رفتاري با مردم از اهداف عاليه پيامبر اعظم(ص) به شمار مي‌رفت.

4- ويژگي ديگر از رفتارهاي تربيتي پيامبر، اصل عدالت در اداره خلق، از جمله مسئوليت، تبليغ رسالت و پيامدهاي آن، مجاهدت نفس و اتصال و تكيه و توكل باعث مي‌شود كه سنت جاري الهي حاكم و جاري گردد و تكليف هدايت خلق بر دوشش از نداي الهي و از سر بندگي حق به اصلاح امور بپردازد. يعني مي‌توان گفت كه در اين اصل مديريت و رهبري آن حضرت والامقام تندخويي و خشونت و عيب‌جويي راهي ندارد، چون آن حضرت بر قلب مردمان مديريت مي‌كرد نه بر جسم ايشان، بدون آنكه شيوه‌هاي استبدادي را به كار گيرد. يعني شاكر و مطاع بود اين خصوصيات و ويژگي بارز پيامبر(ص) همه در ارتباط با مردم بود.

5- يكي ديگر از صفات و ويژگي آن حضرت، بعد علمي آن در ارتباط با هدايت و تبليغ بود، از آنجاييكه عملش از وحي الهي مأخوذ بود و روحش به قدري بزرگ بود كه يك تنه بر روحيات انسان‌ها غلبه كرد. تمام عادات جاهليت و اديان باطله را زير پا گذاشت و نسخ جميع كتب كرد و دايره نبوت به وجود شريفش ختم شد. سلطان دنيا و آخرت و متصرف در تمامي عوالم بود و به اذن خدا تواضعش با بندگان خدا از همه كس بيشتر بود. كراهت داشت كه اصحاب براي احترام او به پا خيزند،‌ در كنار مقامات معنوي، رياست و سلطلنت ظاهري آن بزرگوار نيز با كمال بود. تأسي به سيره و سنت آن حضرت است كه موجب قدرت و عزت حقيقي در اداره امور مي‌شود و پيروي از راه و رسم آن پيامبر بزرگوار انتسابي است، عالي براي كسي كه بخواهد به بهترين صفات و كمالات منتسب شود.

6- يكي ديگر از صفات و ويژگي پيامبر اعظم(ص) در ارتباط با مردم، قدرداني مجازات، تشويق و تنبيه مي‌باشد. يعني از مهمترين كارها در برپا داشتن حق و عدل، تشويق و تنبيه به جا و با اندازه و قدرداني از نيكوكاران و مجازات بدكاران است. در جامعه و سازماني كه نيكوكار و بدكار، خدمتگزار و خيانتكار، عالم و جاهل يكسان شمرده مي‌شوند، انگيزه نيكوكاري و خدمتگزاري و علم‌اندوزي محو مي‌شود و بدكاري و خيانت و جهالت مي‌داندار امور مي‌گردد. هيچ چيز جز قدرداني درست و تشويق صحيح مردمان را به تلاش و درستكاري بر نمي‌انگيزد.

7- اصل ديگري از اصول و ويژگي رفتاري پيامبر در بعد ارتباط با مردم، اصل انصاف است. در اداره امور براي برپا داشتن حق و عدل، بيش از هر چيز انصاف لازم است. يعني خيرخواهي امت و رحمت آن شبيه به همين انصاف است كه هر زمامدار و مديري كه از خود سلب انصاف كند خوداوند پايداري را از او سلب مي‌كند. پس از ويژگي‌هاي اين عزت، پيوندي است كه خداوند ميان قلب مديريت و مردم برقرار مي‌سازد و به صورت دوستي و حمايت جلوه مي‌كند.

با كمي آرامش و رضايت خاطر و ضميري آگاه از سيره پيامبر(ص) يعني روش و سبك رفتار آن مقتداي نيكو و انديشمند مي‌توان از اين كانون نوراني نهايت استفاده را برد. چون سيره‌اي كه پس از گذشت ساليان بسيار طولاني، چونان چراغي درخشان، جاودانه بر تارك هستي مي‌درخشند و اهل زمين را به عدالت،‌ وحدت، ادب، امانت، آزادگي، مهرباني، ساده‌زيستي، قناعت، علم‌اندوزي، تواضع، حقيقت‌ جويي و يتيم ‌نوازي و احسان و راستي .... فرا مي‌خواند.

نتيجه‌گيري و جمع‌بندي

چون هدف اسلام سر و سامان دادن به تمام جهات زندگي انساني است و هيچ يك از شئون زندگي انساني، از قلم نينداخته، از اين رو تمام وجوه زندگي داراي ادب و براي هر عملي از اعمال زندگي هياتي نيكو ترسيم كرده است كه بيانگر غايت آن است و هيچ غايتي براي زندگي جز توحيد خداي سبحان در مرحله اعتقاد و عمل نيست.

انبيا و اولياء الهي همه تلاش‌شان بر اين بوده است كه انسان را در صراط اعتدال كه استوارترين راه‌هاست ببرند و به فلاح و رستگاري رهنمون شوند. يعني بيت الهي چنين است و بر اين اساس اعمال و رفتار رسول خدا بر چنين ادبي استوار بود و خداوند آن حضرت را به نيكوترين آداب تربيت كرد و محصول اين نظام تربيتي كسي است كه پاي در جاي پاي نمونه اعتدال يعني رسول خدا(ص) بگذارد و به او تأسي كند.

با توجه به اين سياست الهي كه به عنوان اصلي اصيل و دوري از جلال و شوكت ظاهري منطق عملي پيامبر را با اين توصيف كه بي‌پيرايه، مردمي بودن و دوري از تجملات و دغدغه‌هاي ظاهري، توانست به كمالات حقيقي دست يابد و ما در قبال اين مسائل، بايد سيره و سنت رسول اكرم(ص) و ويژگي‌هاي رفتاري آن حضرت را در بعد ارتباط با مردم، به عنوان بهترين سيره بپذيريم. چون آن حضرت برترين ميزان و بالاترين معيار سنجش است. به واسطه اين شخصيت بزرگ الهي و غريزه ذاتي و تربيت ديني، مركز ثقلي براي همه جهانيان است.

منابع و مآخذ:

1- سيره پيامبر اكرم(ص) با نگاهي به قرآن كريم- قرائتي- محسن- 1385.

2- بخش‌هايي از سخنان مقام معظم رهبري- بعنوان پيام نوروزي.

3- در معناي «نظم و انضباط» ر.ك فرهنگ معين- ج1 ص 382- ج4 ص4753.

4- سعيد الخوري الشرتوني- اقرب الموارد- افست مكتبة المرعشي النجفي- قم- ج1 ص557.

5- غرور الحكم- مبحث مربوط به شورا.

6- چهل حديث- ص 186- تفسير آيه.

7- تفسير نهج‌البلاغه- بحث تشويق و تنبيه.

8- شرح غرور الحكم- ج5 ص286.

والسلام ./ .              

  خانم زهرا بخشی

www.edumazand.ir

www.pooyesh.babol@yahoo.com


[1] سوره ضحي، آيه 1.

[2] سوره ضحي، آيه 2.

[3] سوره ضحي، آيه 3.

[4] سوره انشراح، آيه 1.

[5] سوره انشراح، آيه 2 و 3.

شناسايي و تبيين زمينه‌هاي گسترش مشاوره در دوره ي عمومي

چکیده  

   تحولات جامعه از حالتي ساده و ابتدايي به وضعيتي بغرنج و پيچيده براي انسان مشكلاتي را بوجود آورده است كه حل آن، مشاوره را ضرورت مي بخشد. ماشين ها و كامپيوتر هاي غول پيكر قادر به حل اين مسائل نيستند و مشكلات انسان بايد توسط خود او حل و فصل شود. ضرورت مشاوره در آموزش و پرورش به شكوفا نمودن و به فعليت رساندن همه استعدادهاي انسان بابرنامه ريزي سنجيده است.كه همه­ي استعدادهاي انسان مستلزم شناسايي و پي بردن به كم و كيف آن هاست. معلم به تنهايي قادر به حل مشكلات دانش آموزان نيست. بايد از كمك مشاوره استفاده كند. لذا حضور مشاور در مدرسه ضروري است.

مقدمه

   حضرت علي مي فرمايد: هر كس خود راي شد به هلاكت رسيد و هر كس با ديگران مشورت كرد در عقل هاي آنان شريك خواهد شد. (حكمت 161)

  يكي از اهداف و وظايف مهم آموزش و پرورش ايجاد زمينه براي رشد همه جانبه ي فرد و تربيت انسان هاي سالم كارآمد و مسئول براي ايفاي نقش در زندگي فردي و اجتماعي است. در اين راستا، عناصري تاثير گذار هستند و برنامه ريزي ها و فعاليت هايي در اين عرصه ضروري است. يكي از برنامه هايي كه در تسهيل فرآيند رشد و تعليم و تربيت دانش آموزان نقش مهمي را ايفا مي كند برنامه راهنمايي و مشاوره است. راهنمايي و مشاوره به دليل اثر بخشي و ظرفيت هاي متنوع آن در جهت پيشگيري و درمان در ابعاد سازشي، بهداشتي، تحصيلي و… نقش بسيار مهمي در تحول و توسعه كيفي در آموزش و پرورش به شمار مي رود كه اين امر در دوره ي راهنمايي تحصيلي از اهميت دوچندان برخوردار است .

بيان مسئله

بخش عمده ي تعليم و تربيت فرزندان كشور بر عهده مدرسه است و در اين زمينه، مدرسه اي موفق خواهد بود كه به پرورش فرزنداني پويا و خلاق اهتمام بورزد و چنين مدرسه اي ابتدا خود بايد به كاري با نشاط براي ميدان دادن به رشد و كنجكاوي، ابتكار، خلاقيت، و بصيرت دانش آموزان فراهم كند.

   چرا آموزش ها آن طور كه بايد و شايسته است مفيد و كار آمد از آب در نمي آيند چگونه است كه با صرف اين همه تجهيزات و امكانات انساني و مادي محصول چنين تربيتي متناسب با انتظارات و اهداف از پيش تعيين شده نمي شود. بعد از خانواده ها در مدرسه است كه پايه هاي بهداشت رواني جامعه شكل مي گيرد. ارائه ي امر مهم مشاوره از ابتدايي تا دانشگاه براي پيشگيري از آسيب هاي رواني و اجتماعي مؤثر مي باشد. در مقابل رعايت نشدن بهداشت رواني در مدرسه ها، كمرنگ بودن فرآيند مشاوره به دلايل متعدد، مي تواند در بيمار شدن روان دانش آموزان در جريان آموزش و پرورش مؤثر باشد. ضرورت هاي عملي مانع از آن شده است كه مشاوره از فرآيند آموزش و پرورش حذف شود ولي بي توجهي خود عامل آن بوده كه هيچ گاه به تعريف دقيق جايگاه مشاوره دست نيابيم با توجه به اهميت موضوع مسئله اي كه با آن مواجه هستيم اهميت مشاوره دردوره عمومي مي باشد اين سوال كه آيا مشاوره در اين دوره لازم است يا خير؟

پيشينه تحقيق

   پژوهشي كه اخيرا از الكساندريا. و . اوجيل كوك به ترجمه ي بهمن كلانتر صورت گرفته نشان  مي دهد كه مشاوران مدارس بيش از نيمي از زمان كاري خود را صرف ارائه خدمات مربوط به بهداشت رواني دانش آموزان مي كنند مشاوران مدرسه كه هم در  زمينه ي مشاوره اي تحصيلي و هم در زمينه ي مشاوره سازشي آموزش ديده اند، مي توانند تاثير قابل ملاحظه اي بر زندگي تك تك دانش آموزان بگذارند. شواهد و مستندات تحقيقات و مطالعات صورت گرفته نيز از كارآيي و موثر بودن مشاوران و مفيد بودن خدمات مشاوره اي مدارس در جلوگيري از خودكشي، كاهش اضطراب و پيشگيري از رفتارهاي پرخاشگرانه و خصمانه در مدارس حكايت مي كند.

اهميت و ضرورت راهنمايي و مشاوره در آموزش و پرورش

   جامعيت و كاربرد خدمات راهنمايي و مشاوره باعث شده است تا امروز اكثر سازمان ها، نهاد ها و مراكز علمي و آموزشي از اين خدمات در دستيابي به اهداف خود استفاده كرده و نسبت به توسعه هاي كمي و كيفي آن اقدام كنند. ضرورت استفاده از خدمات راهنمايي و مشاوره در هر سازمان يا نهاد با توجه به اهداف و شرايط آن سازمان ممكن است متفاوت باشد در آموزش و پرورش  محور كار تعليم و تربيت، آماده كردن فرد براي زندگي فردي و اجتماعي است لذا در  باب ضرورت و اهميت استفاده از اين خدمات در آموزش و پرورش مي توان به موارد ذیل اشاره كرد: 1- تامين و ارتقاي بهداشت رواني دانش آموزن 2- تفاوت هاي فردي در دانش آموز و ضرورت شناخت آن 3- ايجاد تنوع و پيچيدگي در مشاغل و گرايش هاي مختلف شغلي

وظايف و مسئوليت هاي مشاوره:

الف) مشاور مسئوليت مشاوره ي فردي دانش آموزان را به عهده دارد

ب) مشاور بايد به اندازه كافي با آزمون هاي مشاوره اي آشنايي داشته باشد

روش تحقيق

 1- جامعه آماري: جامعه آماري معلمان خانم مقطع راهنمايي مي باشند كه در سال تحصيلي 87-86 به تدريس مشغول مي باشند. در بين كل معلمان راهنمايي كه تعداد آنها حدود 500 نفر خانم مي باشند به عنوان جامعه آماري مدنظر قرار گرفتند، كه در بين آنها از 10% خانمها در مدرسه راهنمايي تحقيق بعمل آمد.

2- روش نمونه گيري: در روش نمونه گيري از 500 دبير خانم مقطع راهنمايي در رشته هاي مختلف آموزشي- تربيتي و ورزش بودند، كه10%  آنها از نمونه گيري تصادفي ساده به عنوان نمونه تحقيقي انتخاب شدند و پرسشنامه مورد نظر را پر نمودند و با توجه به نتايج بدست آمده در فصل چهارم مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرد.لازم به ذكر است كه از آمار توصيفي براي  تجزيه و تحليل داده ها استفاده شده است.

3- ابزار تحقيق: براي جمع آوري اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است.

نتيجه گيري و پيشنهادات

   با نتيجه گيري بررسي مولفه هاي هفده گانه به اين نتيجه مي رسيم كه جهت تبيين و گسترش مشاوره در دوره عمومي، وجود يك مشاور در مدرسه لازم و ضروري است كه جدول و نمودار زير بيانگر مطلب فوق مي باشد:

جدول كلي (جمع مولفه‌ها)

كاملا موافقم

موافقم

مخالفم

كاملا مخالفم

4/46

3/34

8/13

5%

 

موافق

مخالف

7/80

8/18

                                 نمودار ستوني

 

 

 با توجه به نتايج بدست آمده نشان مي دهد كه 4/46 و 3/34 درصد كه كلاً 7/80 درصد مي باشد از معلمان مدرسه راهنمايي به وجود مشاور در دوره عمومي موافقند و 8/13و 5% كه جمعاً 8/18 درصد مي باشد. از معلمان مخالف با فرضيه مورد نظر هستند. پس فرضيه، كه عبارت است از: « وجود مشاوره در دوره عمومي ضروري مي باشد»، 7/80 درصد مورد تائيد قرار مي گيرد.

پيشنهادات : مي توان چنين نتيجه گرفت كه   مشاوره و راهنمايي به عنوان يك نياز فوري بايد مورد توجه مسئولان صاحب نظر قرار گيرد. طبق ميانگين نمودار بالا حدود 7/80 موافقند به وجود مشاوره، پس براي جلوگيري از چالش هاي مشاور و گسترش آن در دوره ي عمومي به نظر محقق پيشنهادات ذیل ضروري به نظر مي رسد. 1- در مدرسه مشاوراني كه مشكلات تحصيلي دانش آموزان را برطرف كنند وجود داشته باشد. (97% ) نمونه نسبت به اين موضوع اعتقاد داشته اند كه بايد در مدرسه مشاوراني باشند، تا مشكلات تحصيلي دانش آموزان را برطرف سازند. 2- فراهم نمودن جا و مكان براي مشاور در مدرسه 3- در مدارس سعي شود كه از دبيران متخصص استفاده شود 4- مشاوران نبايد به حريم خصوصي و خانوادگي دانش آموزان وارد شوند جز اينكه خود دانش آموز بخواهد 5- يكي از خصوصيات مشاور توجه به بهداشت رواني دانش آموز مي باشد، وجود يك مشاور در مدرسه به كاهش مشكلات روحي و رواني دانش آموزان كمك موثري مي نمايد.

منابع و مآخذ

كتـب

1- قرآن كريم

2- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، انتشارات:‌ مشرقين، قم: 1379

3- اجمالي، اختر؛ احياي نقش راهنمايي و مشاوران معلمان، انتشارات: تزكيه،تهران:  1384

4- احمدي، احمد؛ ‌با مقدمه برمشاوره رواني درماني، انتشارات: دانشگاهي، اصفهان: 1371

5- توكلي، يدالله؛ برنامه ها وفعاليت هاي راهنمايي و مشاوره در دوره ي متوسط، انتشارات: وراي دانش، تهران: 1384

6- حسيني، مهدي؛ اصول و روشهاي راهنمايي و مشاوره،‌ انتشارات: رشد، تهران: 1384

7- ريكي، ال جورج- تزارس كريستاني؛ روانشناسي مشاوره، ترجمه محمدرضا فلاحي-  محسن حاجيلو، انتشارات: رشد؛ تهران:1374

8- شفيع آبادي، عبدالله؛ مشاوره و روان درماني، ‌ انتشارات: دانشگاهي، تهران: 1371

9- شفيع آبادي، عبدالله؛ فنون و روشهاي مشاوره، انتشارات: ترمه، تهران: 1372

10- فضلي خاني، منوچهر و همكاران؛ ‌راهنمايي مشاوره اي معلمان، انتشارات: عابد، تهران: 1384

11-  فلاحي، رضا؛ مشاوره، نظريه و كاربردها، نشر: رشد، تهران: 1383

مقــالات

1- اسكندري، حسين؛ مشاور و ضرورت نگاهي دوباره،‌‌ مجله مشاور مدرسه، تهران، شماره 3، 1378

2- الكساندريا . و. اوجيل كوك؛ مشاوره مدرسه و چالشهاي دانش آموزان، ترجمه: بهمن كلانتر، مجله مشاوره مدرسه، شماره2، دوره 3، 1386

3- شكوفه نخعي، ايرج؛ راهنمايي و مشاوره در آرامش روان، تربيت، سال 18 ، شماره 2، 1381،

4- كاظمي، زهرا و مريم؛ چگونگي مشاركت معلمان و اوليا دانش‌آموزان، مجله تربيت،‌  سال 22 شماره 6 ، 1358

5- مردان، هما؛ مشاوره و ضرورت نگاهي دوباره، مجله رشد مشاوره، شماره 3 دوره 3، 1387

6- نعمتي، فرشته؛ مشاوران و چالش هاي پيش رو، مجله رشد مشاوره، دوره 3، شماره 2، 1386

نگارش : خانم عشرت حليمي جلودار

رشته و مقطع تحصیلی : ليسانس حرفه فن و دبیر مدارس راهنمائی شهرستان بابل 

 www.edumazand.ir

بيوتكنولوژي و اهميت آن در اختراعات و اكتشافات جديد

چكيده:

   پس از هزار سال گداختن، ذوب كردن، پيوند دادن، ساختن و سوزانيدن مواد بي‌جان به منظور توليد اشياء مفيد، اكنون بشر در پي مجزا نمودن و تركيب كردن، گنجانيدن و پيوند زدن مواد زنده به منظور توليد رفاهي مقرون به صرفه مي‌باشد. كه يكي از اين روش‌ها استفاده از علم بيوتكنولوژي است ساده‌ترين معني كه مي‌توان براي لغت بيوتكنولوژي در نظر گرفت يعني «صنايع زيستي» و مفهوم آن عبارتند از: مجموعه فنوني است كه با كمك گرفتن از جانداران به ويژه ميكروبها و تك سلولي‌ها محصولات متنوعي در زمينه پزشكي ـ صنعتي ـ كشاورزي و… توليد مي‌كند. دانشمندان مختلف براي بيوتكنولوژي تعاريف متعددي به كار بردند كه در جاي خود صحيح است اما الزاما جامع نيست و علتش آن است كه قلمرو علم بيوتكنولوژي گسترده بوده و حوزه‌اي مشترك از علوم مختلف است كه در اثر همپوشاني و تلاقي اين علوم با يكديگر بوجود آمده است.

   امروزه علم بيوتكنولوژي توانسته با بهره‌گيري از علوم مختلف با دستكاري در ساختار ژنتيكي موجودات زنده آنها را وادار كند چيزي را توليد نمايند كه قبلا امكان آن وجود نداشته است. بيوتكنولوژي در زمينه‌هاي گوناگون فعال است. از جمله تامين پروتئين از پساب كارخانه‌هاي صنعتي يا توليد اسيد آمينه از ضايعات، در اصلاح و تامين خوراك دام و طيور كاربرد بيوتكنولوژي در صنايع پلاستيك سازي و صنايع مرتبط با آن، در توليد انواع اسيدهاي آلي، غني سازي فلزاتي چون طلا، مس، اورانيوم در معادن يا در بحث حفظ محيط زيست مثل تجزيه پساب كارخانه‌ها، رفع آلودگي‌هاي نفتي، رفع آلودگي‌هاي جنگلي (مثل گاز خردل) توليد درختان زود بازده و همچنين در استخراج نفت، در كشاورزي و در زمينه پزشكي: نظير توليد انواع انسولين‌ها پروتئين‌هاي موثر در درمان انواع سرطان‌ها، آنتي‌بيوتيك‌ها ـ ويتامين‌ها و واكسن‌ها و همچنين كاربرد آن در صنايع دفاعي و هوايي.

مطالعات در زمينه بيوتكنولوژي و كاربردهاي آن مي‌تواند از نظر اقتصادي بسيار مفيد بوده و كشور ما را از آسيب اقتصاد تك محصولي «نفت» نجات دهد زيرا بالاخره روزي فرا خواهد رسيد كه ذخاير نفت ما تمام خواهد شد پس بايد در زمينه‌ي راه هاي جايگزين مطالعات انجام داد كه يكي از بهترين راه هاي جايگزين استفاده از بيوتكنولوژي در توليد مواد مختلف است البته در كنار اين علم، علوم جديد ديگر مثل علم ناتوتكنولوژي و نانوبيوتكنولوژي هم وجود دارد كه كشور ما هم اكنون با قدم برداشتن در راه اين علوم در حال طي كردن پله‌هاي ترقي يكي بعد از ديگري مي‌باشد. در سرتاسر جهان امروز آنچنان در مورد بيوتكنولوژي و كاربردهاي آن مطالعه و پژوهش در حال انجام شدن است كه انديشمندان قرن بيست و يكم را قرن بيوتكنولوژي ناميده‌اند.

مقدمه

   كاهش تدريجي در منابع سوخت‌هاي فسيلي و افزايش آلودگي در سطح جهان، تمدن را براي يافتن شيوه‌هاي جديد به منظور استفاده از منابع مشابه و سوخت‌هاي جايگزين هدايت مي‌كند منابعي كه نه تنها ترسي از تمام شدنشان وجود نداشته باشد بلكه آلودگي‌هاي قبلي را هم نداشته باشد. شكل گيري اين اقدامات به دهه 1950 باز مي‌گردد زماني كه زيست شناسان با شناسايي و دستكاري ژن‌ها، اولين گام‌ها را براي ورود به قرن بيوتكنولوژي برداشتند بيوتكنولوژي (Biotechnology) يك كلمه‌ي مركب است كه از دو كلمه Bio و Technology تشكيل شده است Bio به معناي حيات به كار مي رود و براي Technology تعاريف گوناگوني وجود دارد كه از جمله: «تكنولوژي، عاليترين دستاورد عينيت و ذهنيت بشري است» و يا «تكنولوژي» تبلور كار انسان در ابزار است.»

   و ساد‌ه‌ترين معني كه مي‌توان براي لغت بيوتكنولوژي ارائه داد يعني «صنايع زيستي»

   بيوتكنولوژي يا صنايع زيستي عبارت از مجموعه فنوني است كه با ياري گرفتن ازجانداران به ويژه ميكروبها و تك سلولي‌ها (سلولهاي جانوري، گياهي، انگلها، باكتريها، قارچ‌ها و مخمرها) محصولات متنوعي در ارتباط با علوم پزشكي و كشاورزي و صنايع توليد مي‌كند.

   بيوتكنولوي علم بسيار نويي است و شكل مدرن آن بيش از دو دهه قدمت ندارد البته سابقه تاريخي آن به قرنها قبل باز مي‌گردد و آن استفاده انسانهاي گذشته در فرآيندهايي چون تخمير نان، تهيه سركه و ماست و غيره بوده است در واقع اين بيوتكنولوژي سنتي بود اما امروزه اين علم از بهره گيري از علوم مختلفي چون بيولوژي، بيوشيمي، بيوفيزيك، ژنتيك، ميكروبيولوژي كاربردي و شيمي توانسته است با دستكاري در ساختار ژنتيكي موجودات زنده آنها را وادار كند تا چيزي كه قبلا ممكن نبود ايجاد و توليد نمايند كه حاصل كار در مقياس بالاتر ارزانتر و بسيار خالصتر است مطالعات دانشمندان نشان داده است كه بين انسان و ميكروبها ارتباط حياتي بسيار نزديكي وجود دارد كه اين ارتباط مي‌تواند مفيد يا مضر باشد. پس از آنكه رابرت كخ در سال 1880 براي اولين بار كشت خالص باكتريها را بدست آورد، ميكروبيولوژيست‌ها بيشترين توجه خود را به شناخت عوامل بيماري‌زا معطوف داشتند. مطالعات بعدي نشان داد كه برخي از ميكروبها عامل بيماري در انسان، حيوان و گياه هستند، و بعضي ديگر كاربرد صنعتي داشته و در توليد مواد غذايي، داروها، آنزيمها، اسيدهاي آمينه، تثبيت ازت و غيره نقش دارند. علاوه بر آن دانشمندان موفق شده‌اند در تبديل مواد زايد در طبيعت از ميكروارگانيسم‌ها استفاده كنند تقريبا هيچ ماده‌ايي در طبيعت وجود ندارد كه توسط يك يا چند ميكروارگانيسم قابل تجزيه و يا تبديل به مواد ديگر نباشد.

امروزه كه علم ژن تكنولوژي پيشرفت كرده باعث تحول در دانش بيوتكنولوژي شده است و با تغييرات ژنتيكي كه بر روي ميكروارگانيسم‌ها صورت مي‌گيرد، مي‌توان به توليد محصولات جديدي دست يافت كه در شرايط طبيعي ميكروبها قادر به توليد آنها نيستند.

  در اين مقاله سعي شده در مورد كاربردهاي بيوتكنولوژي در اكتشافات و اختراعات جديد بحث شود.

شرح محتوا

ـ بررسي تعاريف مختلف بيوتكنولوژي و ارتباط آنها با هم

گستردگي و تنوع كاربردهاي بيوتكنولوژي، تعريف و توصيف آنرا كمي مشكل و نيز متنوع ساخته است.

برخي آنرا مترادف ميكروبيولوژي صنعتي و استفاده از ميكرو ارگانيسم‌ها مي‌دانند و برخي آنرا معادل مهندسي ژنتيك تعريف مي‌كنند. به همين دليل قبل از پرداختن به كاربردهاي بيوتكنولوژي و اهميت آن مختصرا اشاره‌اي به تعاريف متفاوت از بيوتكنولوژي مي‌كنيم كه البته داراي وجوه اشتراك زيادي نيز هستند:

ـ بيوتكنولوژي مجموعه‌اي از متون و روش‌ها است كه براي توليد، تغيير و اصلاح فرآورده‌ها، به نژادي گياهان و جانوران و توليد ميكروارگانيسم‌ها براي كاربردهاي ويژه، از ارگانيسم‌هاي زنده استفاده مي‌كند.

ـ كاربرد روش‌هاي علمي و فني در تبديل بعضي مواد به كمك عوامل بيولوژيك (ميكرو ارگانيسم‌ها، ياخته‌هاي گياهي و جانوري و آنزيم‌ها) براي توليد كالاها و خدمات در كشاورزي، صنايع غذايي و دارويي و پزشكي

ـ كاربرد تكنيكهاي مهندسي ژنتيك در توليد محصولات كشاورزي، صنعتي، درماني و تشخيص با كيفيت بالاتر و قيمت ارزانتر و محصول بيشتر و كم خطر‌تر.

ـ استفاده از سلول زنده يا توانائيهاي سلول‌هاي زنده يا اجزاي آنها و فرآوري و انتقال آنها به صورت توليد در مقياس انبوه.

ـ بهره برداري تجاري از ارگانيسم‌ها يا اجزاي آنها

ـ كاربرد روش‌هاي مهندسي ژنتيك در توليد يا دستكاري ميكروارگانيسم‌ها و ارگانيسم‌ها

ـ علم رام كردن و استفاده از ميكروارگانيسم‌ها در راستاي منافع انسان

اين تعاريف هر كدام به تنهايي توصيف كاملي از  بيوتكنولوژي نيست ولي با قدر مشترك گرفتن از آنها مي‌توان به تعريف جامعي از بيوتكنولوژي دست يافت علت اينكه هر دانشمند يك تعريفي از بيوتكنولوژي ارائه مي‌دهد كه در جاي خود صحيح است اما الزاما جامع نيست بخاطر اين است كه: بيوتكنولوژي همانند علومي مانند زيست شناسي ـ بيوشيمي و … يك علم پايه با قلمرو محدود نيست بلكه شامل حوزه‌اي مشترك از علوم مختلف است كه در اثر همپوشاني و تلاقي اين علوم با يكديگر بوجود آمده است.

بيوتكنولوژي معادل زيست شناسي مولكولي، مهندس ژنتيك، مهندسي شيمي يا هيچ يك از علوم سنتي و مدرن موجود نيست بلكه پيوند ميان اين علوم در جهت تحقق بخشيدن به توليد بهينه يك محصول حياتي (زيستي) يا انجام يك فرايند زيستي به روش‌هاي نوين و دقيق با كارآئي بسيار بالا مي‌باشد.

  تقريباً در هر زمينه‌اي در علم بيوتكنولوژي يا صنايع زيستي دستورالعمل‌هاي توسعه در حال برنامه ريزي و طراحي مي‌باشد. روند دراز مدت تجهيز به ابزار و امكانات لازم شتاب گرفته، نيروهاي جديد به خدمت گرفته شده‌اند و همه دست به دست هم داده‌اند تا با سرعتي ديوانه‌وار تجارت جديد ژنتيك را به نظام اقتصادي حاكم معرفي نمايند و تمدن را براي چشيدن اولين ميوه‌هاي عصر بيوتكنولوژيك آماده كنند در زمينه بيوتكنولوژي اقدامات فراواني صورت گرفته و از اين علم كاربردهاي فراواني در زمينه‌هاي مختلف پزشكي، كشاورزي، صنعتي و زيست مواد به وجود آمده كه به بعضي از آنها در اين جا اشاره مي‌كنيم:

ôجايگزيني سوخت‌هاي زيستي به جاي سوخت فسيلي

  شركت‌هاي فعال در حوزه انرژي آزمايش‌هايي را بر روي منابعي به عنوان جايگزين زغال، نفت و گاز طبيعي آغاز نموده‌اند. دانشمندان اميدوارند تا به اصلاح محصولاتي همچون نيشكر كه هم اكنون نيز به منظور توليد سوخت در برخي اتومبيل‌ها استفاده ميشود بپردازند. انتظار مي‌رود تا اتانول حاصله از شكر و غلات تا بيش از 25 درصد سوخت وسايل موتوري را تا اواسط اين قرن تامين كند. حتي محققين به شيوه‌هاي پيچيده‌تري در رابطه با سوخت‌هاي زيستي روي آورده‌اند و اميدوارند اين سوخت‌ها به طور كامل جايگزين سوخت‌هاي فسيلي شوند. دانشمندان اخيرا به نوعي باكتري به نام E.coli دست يافته‌اند كه مي‌تواند پس مانده محصولات كشاورزي، اضافات باغچه‌ها، زباله‌هاي جامد شهري و ضايعات كاغذ را مصرف و به اتانول تبديل كند. ضمنا در جاهايي كه قرار است نفت استخراج شود و فشار كافي وجود ندارد به كمك بعضي باكتريها مي‌توان اين فشار را در زيرزمين ايجاد كرد تا نفت به راحتي استخراج شود.

ôتوليد پلاستيك از طريق علم بيوتكنولوژي

  دانشمندان فعال در صنعت شيمي از توليد جايگزيني براي نفت كه سالها به عنوان ماده خام اصلي در توليد پلاستيك استفاده مي‌شود با منابع تجديد شدني توسط ميكروارگانيسم‌ها و گياهان توليد ميگردد، سخن به ميان آورده‌اند. يك شركت انگليسي به نام «اي.سي.آي» نژادهايي از نوعي باكتري كه قادر به توليد پلاستيكي مخصوص با ويژگي‌هايي، از جمله ميزان‌هايي متفاوت در انعطاف پذيري مي‌باشد، توليد نموده است. اين نوع پلاستيك كه صد در صد در محيط تجزيه پذير است، مي‌تواند همانند پلاستيك‌هاي توليد شده از مواد نفتي مورد استفاده قرار گيرد. در سال 1993، دكتر «كريسسومرويل» مدير بخش زيست شناسي گياهي در موسسه «كارنجي واشنگتن» ژن سازنده پلاستيك را در گياه خردل وارد نمود كه نتيجه آن تبديل گياه به يك كارخانه پلاستيك سازي بود.

ôكاهش دادن ضايعات و آلودگي در محيط زيست با استفاده از علم بيوتكنولوژي

  به بيوتكنولوژي به عنوان ابزار مهمي در جهت پاك سازي محيط زيست نگريسته مي‌شود «اصلاح زيستي» يا «زيست درماني» در واقع استفاده از موجودات زنده و عمدتا ميكروارگانيسم‌ها به منظور از بين بردن يا بي‌خطر كردن مواد آلوده كننده خطرناك و زباله‌هاي خطرآفرين است. هم اينك نسل جديدي از موجودات ژنتيكي گسترش يافته‌اند تا صرفا مواد سمي را به مواد بي‌خطر مبدل سازند. محققين از يك سري قارچ‌ها، باكتري‌ها و جلبك‌هايي كه تحت فن آوري‌هاي مهندسي ژنتيك قرار گرفته‌اند به عنوان «ابزار جديد زيستي» با هدف جذب فلزات آلوده كننده و راديواكتيويته همچون جيوه، مس، كاديوم، اورانيوم و كبالت بهره مي‌برند. موسسه تحقيقاتي ژنوم كه يكي از شركت‌هاي فعال در حوزه بيوتكنولوژي محسوب مي‌شود به نحو شگفت آوري موفق شدند زباله‌هاي خطرناك مواد راديواكتيو را پاك سازي كنند.

  همچنين مي‌دانيم كه خليج فارس و درياي عمان جزو متنوع‌ترين اكوسيستم‌هاي جهان هستند و شرايط خاص اين مناطق از نظر تنوع ويژه رويشگاههاي گرمسيري، گونه‌هاي مختلف جانداران آبزي و غيره حساسيت ويژه‌اي را براي اين محيط‌هاي آبي به وجود آورده است. احداث مجتمع‌هاي متعدد نفت و گاز ،پتروشيمي در كنار اين مناطق و پيامدهايي از قبيل ايجاد پسابهاي نفتي و شيميايي، جمع شدن مواد زايد، دفع زباله از مواردي است كه بايد بيشتر در مورد آن تحقيق و بررسي نمود. يكي از روشهاي جديدي كه مي‌توان در كاهش دادن اين معضل به كار گرفت. تبديل گل و لاي لجن درياچه‌ها، درياها و سدها به كودهاي آلي با استفاده از روشهاي بيوتكنولوژي است. اين كار ضمن پاك سازي محيط زيست و جلوگيري از انباشته شدن آلودگي‌ها و ضايعات در اكوسيستم‌هاي آبي، مواد و فرآورده‌هاي  سودمندي را براي حاصلخيزي زمين‌هاي كشاورزي فراهم مي‌كند.

ôنقش بيوتكنولوژي در عرصه جنگل داري

  شركت‌هاي فعال در عرصه جنگل‌داري نيز به اين علم جديد روي آورده‌اند و اميدوارند ژن‌هايي را بيابند كه با وارد كردن آنها به درختان سبب رشد سريعتر آنها شوند و نه تنها آنها را در برابر بيماري‌ها مقاومتر مي‌نمايد بلكه آنها را در برابر گرما و سرماو خشكسالي نيز مقاوم سازند. دانشمندان اخيرا در موسسه‌ي «كالجين» ژني را يافته‌اند كه شكل‌گيري سلولز را در گياهان كنترل مي‌كند. آنها اميدوارند اين آنزيم را تقويت نموده تا سلولز بيشتري در ديواره ي سلولي درختان پرورش يابد و در نتيجه درختاني موثر براي برداشت در صنعت توليد خمير كاغذ و كاغذ‌سازي پرورش دهند محققين همچنين با كمك فن آوري كشت بافت‌ها، موفق به پرورش ليمو و پرتقال شده‌اند، حتي برخي تحليلگران معتقدند كه روزي فرا خواهد رسيد كه آب پرتقال در خمرها ايجاد شود و ديگر نيازي به ايجاد باغ‌هاي پرتقال نباشد ضمنا به كمك علم بيوتكنولوژي فضاي سبز صنايع پتروشيمي هم در حال گسترش است. طبق استانداردهاي زيست محيطي بايد ده درصد از فضاي صنعتي به فضاي سبز اختصاص داده شود، كه آبياري اين فضاي سبز با استفاده از پسابهاي صنعتي  صورت ميگيرد احيا مراتع، جنگلها و حفظ تنوع گونه‌هاي گياهي و جانوري به خصوص در مناطق كويري، بياباني و همچنين شناسايي، تكثير گونه‌هاي مقاومي نظير كاكتوس‌ها، كاج و سرو كه قابل رشد و پرورش در مناطق سخت و بياباني است از ديگر موضوعاتي است كه با كمك روش‌هاي بيوتكنولوژي روند سريعتري مي‌گيرد و مي‌توان بيشتر به آن توجه كرد. در حال حاضر پروژه‌هاي تحقيقاتي مهمي به منظور پرورش گونه‌هايي كه داراي ژنهاي مقاوم به نمك هستند براي رشد در مناطق كويري، فعال مي‌باشند.

ôكاربرد بيوتكنولوژي در جدايش طلاي مقاوم

  با توجه به افزايش بي‌سابقه قيمت طلا در دهه 1980 پيدا كردن راه حل‌هاي جديد متالوژيكي براي استحصال طلاي مقاوم به عنوان منبعي براي استحصال كاني‌هاي با ارزش لازم و ضروري است كانسارهاي طلاي مقاوم شامل طلاي موجود در كانسارهاي سولفيدي مخصوصا پيريت و ارسنوپيريت است كه اين نوع طلا حتي با خرد شدن بسيار زياد، در سيانور حل نمي‌شود و يا به عبارت ديگر براي استحصال طلا توسط سيانور بايد عيار آن در حد متوسط و در حدود 3 الي 7 گرم بر تن باشد ولي به دليل پايين بودن عيار طلاهاي موجود و بازاريابي كم آنها و با مصرف زياد سيانور قابل استحصال نيستند  به اين طلاها، طلاي مقاوم گفته مي‌شود.

  روش‌هاي استخراج طلا به روش سيانوراسيون و بيوليچينگ مي‌باشد ولي امروز يكي از روشهاي استحصال طلا كه آينده بسيار درخشاني خواهد داشت روش ژئوكت مي‌باشد اين روش كه توسط كمپاني ژئوبيوتكس ابداع كرد در اين روش از پروسس اكسيداسيون مواد معدني توسط باكتري استفاده ميكند اين روش هزينه‌هاي سرمايه گذاري و عملياتي كم با بازاريابي بسيار بالا دارد.

ôكاربرد بيوتكنولوژي در صنايع دفاعي و هوايي

  كاربرد بيوتكنولوژي در اين صنايع به دو شكل قابل بررسي است يكي در بحث توليد انواع مواد منفجره و پليمرهاي كاربردي در صنايع نظامي كه قالب سختي دارد و بايد به صورت زيست فناوري متحول شود و شكل ديگر در زمينه دفاع، در مقابل حمله كننده‌هاي شيميايي و هسته اي و ميكروبي كه تبعات آن آلوده شدن آب و خاك است مي‌باشد كه به كمك اين تكنولوژي مي‌توان به رفع اين آلودگي‌ها پرداخت. در صنعت هوايي هم از اين فناوري در توليد انواع آلياژهاي سبك و مقاوم و محكم در فضاي صنعتي كوچك با توليد كلان و هزينه كم مي‌توان استفاده كرد. همچنين در ساخت فضاپيما و تهيه داروهاي خاص و غذاي فضانوردان كاربرد دارد.

ôكاربرد بيوتكنولوژي در كشاورزي و اصلاح دام و طيور

  بيوتكنولوژي باعث تحولاتي در كشاورزي شده كه اين تحولات از بعد اقتصادي چشمگير بوده است به كمك روش‌هاي بدست آمده، موفق به اصلاح بذر انواع محصولات كشاورزي و افزايش توليد و مقاومت آن نسبت به انواع بيماريها شده‌اند. در اصلاح دام و طيور هم موفقيت‌هايي مشاهده شده كه در كشور ما با توجه به رشد جمعيت از اهميت بالايي برخوردار است.

ôكاربرد بيوتكنولوژي در زمينه پزشكي (دارويي)

  به كمك علم بيوتكنولوژي تحولات عظيمي در زمينه پزشكي ايجاد شده است كه نظير آنها را مي‌توان: انواع توليد انسولين، هورمونهاي گوناگون، پروتئينهاي موثر در درمان انواع سرطان‌ها، آنتي بيوتيك‌ها، ويتامين‌ها و واكسن‌ها و …. را نام برد كه همگي به كمك بيوتكنولوژي صورت مي‌گيرد.

انسولين انساني اولين داروي بيوتكنولوژيك بود كه در سال 1982 به توليد انبوه رسيد پس از آن بيوتكنولوژي همچنان به خلق داروهاي جديد و واكسن‌ها ادامه داده داروهايي كه از طريق بيوتكنولوژي تهيه مي‌شوند به مراتب كمتر از داروهاي ديگر كه از طريق شيميايي منتشر مي‌شود اثرات زيانبار جانبي دارند.

  بيوتكنولوژي به ويژه با استفاده از روش‌هاي «دي. ان. اي» نو تركيب[1] نقش مهمي در توليد داروها و واكسن‌ها ايفا كرده است كه از معروفترين اين داروهاي نو تركيب مي‌توان به واكسن هپاتيت B، هورمون رشد انساني انسولين و‌آلفا اينترفرون اشاره كرد. بيش‌تر اين داروهاي نو تركيب را از طريق گياهان و جانداران دريايي و حيوانات ترانس ژنيك به دست مي‌آورند. در حدود يك سوم داروهايي كه امروزه مصرف مي‌شود از گياهان به دست مي‌آيد يكي از اين فرآورده‌ها داروي آسپرين است.

  يكي از كارهايي كه پژوهشگران علم بيوتكنولوژي به آن توجه دارند استفاده از گياهان براي توليد واكسن‌ها و پروتئين‌هاي دارويي است زيرا پروتئين توليد شده توسط گياهان از نظر بيولوژيكي فعال است و خطر آلودگي با مواد عفونت‌زا يا تب‌زا (pyrogen) سموم و ويروس‌ها را ندارد. واكسن بيماريهاي عفوني روده و معده در گياهاني مانند سيب زميني و موز توليد شده است. بيوتكنولوژيست‌هاي آمريكايي اخيرا توانسته‌اند به روش مهندسي ژنتيك موزهايي را پرورش دهند كه قابل استفاده براي واكسيناسيون كودكان هستند، در پوسته بيروني اين موزها پادتن ويروس هپاتيت B وجود دارد راه ديگر توليد اين واكسن‌ها در دانه‌هاي حبوبات است به تازگي نوعي پادتن ضد سرطان در دانه‌هاي گندم و برنج كشف شده است كه قادر به تشخيص سلول‌هاي سرطاني، شش، سينه و روده بزرگ است اين پادتن در آينده مي‌تواند براي تشخيص و درمان سرطان سودمند باشد اگرچه اين تكنولوژي هنوز در مراحل اوليه است ولي مايه اميدي براي توليد مواد دارويي جهت كمك به درمان بيماريها در كشورهاي در حال توسعه مي‌باشد ضمنا اخيرا در كشور عزيز ما ايران از راه گياهان يك دارويي بسيار مفيدي براي درمان بيماران ايدزي ساخته‌اند براي ايدز داروهاي فراواني وجود دارد ولي فرق داروي گياهي ايراني با داروهاي ديگر اين است كه اين دارو از تحليل رفتن سيستم دفاعي بدن بيماران ايدزي جلوگيري مي‌كند و آنها را در مقابله با بيماريهاي عفوني مقاوم مي‌نمايد خاصيتي بسيار مهم كه در داروهاي ديگر وجود ندارد.

   نوع ديگر توليد داروهاي بيوتكنولوژي از طريق جانداران دريايي مي‌باشد در دو دهه اخير مطالعاتي كه تقريبا روي 1 درصد از جانداران دريايي صورت گرفته ولي نشان داده شده كه تركيبات توليد شده به وسيله بعضي از جانداران دريايي مانند (جلبك‌ها، اسفنج‌ها و مرجان‌ها) خواص آنتي بيوتيكي، ضد ويروسي و ضد التهابي دارند. اين مواد براي درمان بيماريهاي مختلف از جمله سرطان، بيماريهاي التهابي مانند آرتروز و آسم در مرحله آزمايش‌هاي باليني هستند ضمنا انتقال ژن‌هاي دلخواه از ماهي‌ها به ميكروارگانيسم‌هاي غير دريايي مانند اشريشيكالكي، براي توليد فرآورده از طريق تخمير ممكن است روش موثرتري براي توليد مواد دارويي باشد بدون آنكه به منابع طبيعي دريا آسيبي وارد شود پژوهش‌ها نشان داده كه از يك سري گياهان دريايي موادي استخراج شده كه خواص ضد قارچ، ضد باكتري، ضد ويروسي، ضد كرم‌هاي روده‌اي و ضد آترواسكلروتيك از خود نشان داده‌اند.

علم بيوتكنولوژي كاربردهاي ديگري هم دارد و پژوهشگران هر روز در حال پيدا كردن كاربردهاي ديگر اين علم در عرصه‌هاي مختلف نفتي (صنعتي) ـ كشاورزي ـ پزشكي .. هستند. ضمنا در كنار علم بيوتكنولوژي علم ديگري به نام نانوتكنولوژي وجود دارد كه علم بسيار نويي است كه يك شاخه آن تلفيقي از علم بيو با نانو است به نام نانوبيوتكنولوژي است كه به معني استفاده از ابزارهاي نانويي در كاربردهاي بيولوژيك مي‌باشد كه توضيح بيشتر در مورد اين علوم جديد در مقوله‌ي اين تحقيق نمي‌گنجد.



1- نو تركيب: جهش در ژن يا تغييرات در ژن

ادامه نوشته

« نحوه تشويق پژوهشگران فرهنگي مازندران »

   سازمان آموزش و پرورش استان مازندران بر اساس آئين نامه شوراي تحقيقات و در راستاي اهداف و وظايف مترتب بر آن، به منظور توسعه و تعميق فرهنگ پژوهش در ميان معلمان و محققان آموزش و پرورش، اين شورا در نظر دارد براي آن عده از پژوهشگران فرهنگي كه به ارائه مقاله دركنفرانس­ها و همايش­ها يا چاپ آن در نشريات و مجلات علمي مبادرت ورزيده­اند تسهيلات مالي وخدمات پشتيباني ذيل را اعطا نمايد.

   در اين مجموعه منظور از پژوهشگران فرهنگي آن عده از فرهنگياني هستند كه مقالات علمي و پژوهشي آن­ها در همايش­ها و كنفرانس­ها پذيرفته و يا در مجلات علمي چاپ مي شود.

 اهداف :

1– افزايش انگيزه­هاي پژوهشي فرهنگيان با هدف استفاده از ظرفيت­هاي باالقوه­ي علمي آنان.

2– گسترش زمينه­هاي­مشاركت علمي و پژوهشي فرهنگيان درشناسايي و حل مسائل ­تعليم و تربيت.

3 – توسعه و تعميق دانش پژوهشي فرهنگيان جهت توليدات علمي.

شرايط تشويق پژوهشگران :

1- كليه فرهنگيان اعم از شاغل تمام وقت و بازنشسته در سازمان آموزش و پرورش استان مازندران و موسسات وابسته، مشمول اين آئين نامه مي گردند.

2- پرداخت مبالغ تعيين شده در اين آئين نامه صرفا به همكاراني تعلق مي­گيرد كه در مقاله  بعد از عنوان، نام و سمت فرد در آموزش و پرورش بيان گردد.

3- تخصيص مبالغ تعيين شده زماني به ارائه دهنده مقاله تعلق مي گيرد كه حداكثر شش ماه از زمان تائيديه ارائه مقاله در همايش يا مجلات نگذشته باشد.

4- نويسندگاني شامل تشويق مقاله مي گردند كه سمت و نام اداره آموزش و پرورش يا مؤسسه وابسته خود را در مجامع علمي (اعم از مجلات علمي، همايش­ها و كنگره ها) به عنوان محل خدمت خود به طور صحيح معرفي كرده باشند و نويسندگاني كه نام آموزش و پرورش را همراه با ديگر مؤسسات علمي، به عنوان يكي از محل­هاي خدمت خود ذكركنند، شامل تشويق نخواهند شد.

نحوه پرداخت بر اساس نوع مقاله

ماده 1- چاپ مقالات در مجلات داخلي كه داراي درجه علمي – پژوهشي از وزارت علوم، تحقيقات و فناوري و يا كميسيون بررسي و تاييد نشريات علمي دانشگاه آزاد اسلامي و يا كميسيون نشريات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و يا مجلاتISI  باشند مطابق جدول شماره يك مورد تشويق قرار مي­گيرند.

تعداد نويسندگان

سهم نويسنده اول

به ريال

سهم ساير نويسندگان

به ريال

حداكثر مبلغ

قابل پرداخت به مقاله

1 نفر

3000000

-

3000000

2 نفر

2000000

1000000

3000000

3 نفر

1500000

1500000

3000000

4 نفر

1000000

2000000

3000000

جدول شماره يك

ماده 2- چاپ مقالات در مجلات داخلي كه داراي درجات علمي– ترويجي از وزارت علوم، تحقيقات و فناوري يا كميسيون بررسي و تاييد علمي دانشگاه آزاد اسلامي و يا كميسيون نشريات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي باشند مطابق جدول شماره دو مورد تشويق قرار مي­گيرند.

 

تعداد نويسندگان

سهم نويسنده اول

به ريال

سهم ساير نويسندگان

به ريال

حد اكثر مبلغ

قابل پرداخت به مقاله

1 نفر

1500000

-

1500000

2 نفر

800000

700000

1500000

3 نفر

700000

800000

1500000

4 نفر

500000

1000000

1500000

جدول شماره دو

ماده 3- در مورد انواع مقالات علمي خارج از كشور و چاپ مقالات در نشريات و مجلات خارجي بر حسب مورد حد اكثر دو برابر مقدار مشابه داخلي ماده يك و دو در نظر گرفته مي­شود.

ماده 4- چاپ مقالات در نشريات و مجلات علمي منتشر شده (نشريات تخصصي وابسته به وزارت آموزش و پرورش) و يا به عنوان مجموعه مقالات همايش­ها و گردهمايي­ها در سازمان­هاي آموزش و پرورش استان­ها حداكثر تا مبلغ 000/000/1 ريال (يك ميليون ريال).

ماده 5- چاپ مقالات علمي در ساير مجلات علمي– تخصصي و علمي– آموزشي و علمي– صنعتي و علمي– فرهنگي، علمي–عمومي در كشور حداكثر تا سقف000/800 ريال (هشتصد هزار ريال).

ماده 6- چاپ مقالات علمي در ساير مجلات و نشريات كشوري (روز نامه­ها–هفته نامه­ها–ماهنامه­ها–فصلنامه­ها و نظاير اين­ها) حداكثر تا سقف000/200 ريال(دويست هزار ريال).

ماده 7- براي ارائه دهندگان مقالات در كنفرانس ها، جشنواره­ها، همايش­ها و كنگره­هاي بين­المللي خارج از كشور بصورت سخنراني مبلغ000/000/10 ريال(ده ميليون ريال) و بصورت پوستر تا مبلغ 000/000/5 ريال(پنج ميليون ريال)و موارد مشابه در داخل كشور پنجاه درصد رقم فوق تعيين مي­گردد.

ماده 8- براي ارائه دهندگان مقالات در كنفرانس­ها، جشنواره­ها، همايش ها  و كنگره هاي ملي بصورت سخنراني مبلغ000/000/3 ريال(سه ميليون ريال) و بصورت پوستر تا مبلغ000/500/1 ريال(يك ميليون پانصد هزار ريال)

ماده 9- براي ارائه دهندگان مقالات در كنفرانس­ها، جشنواره­ها، همايش­ها و كنگره­هاي منطقه­اي بصورت سخنراني مبلغ000/000/2ريال(دو ميليون ريال) و بصورت پوستر تا مبلغ000/000/1 ريال(يك ميليون ريال).

ماده 10- براي ارائه دهندگان مقالات پذيرفته شده در كنفرانس­ها، جشنواره­ها، همايش­ها و كنگره هاي استاني مبلغ000/000/1 ريال(يك ميليون ريال) و بصورت پوستر تا مبلغ000/500 ريال(پانصد هزار ريال)

ماده 11- مقالات ترجمه شده در هريك از بندهاي فوق الذكر پنجاه درصد رقم­هاي اختصاص داده شده را شامل مي­گردد.

تبصره الف: چاپ چكيده در مجموعه مقالات در كليه موارد بيست وپنج درصد كل مبلغ تاييد شده است.

تبصره ب: مبالغ تعيين شده حداكثري است و تعيين ميزان دقيق آن به عهده كميته علمي است.

ماده 12- به طور كلي آئين نامه مذكور براي هرفرد واجد شرايط فقط سالي يكبار قابليت اعمال دارد.

ماده 13- اين مجموعه در 13ماده و دو تبصره در جلسه مورخه10/6/1386 شوراي تحقيقات سازمان آموزش و پرورش استان مازندران مورد تصويب قرار گرفت و از تاريخ 1/1/1386 از محل اعتبارات پژوهشي شوراي تحقيقات سازمان قابليت اجرا دارد.

http://www.cremaz.blogfa.com

http://www.edumazand.ir

راهنماي نحوه تهيه وتنظيم  گزارش معلم پژوهنده

1- عنوان پژوهش:

   بايد ضمن رسا بودن، روشن و قابل فهم بوده و با برنامه معلم پژوهنده همخواني داشته باشد و نشانگر تغيير باشد.

2- مقدمه : به دو بخش معرفی و آشنائی اشاره گردد.

3- بيان مساله :

ü     مساله به وضوح بيان شود«ابعاد مساله به درستي تحليل شود»

ü      ويژگي افرادي كه مساله به آنها مربوط مي شود به روشني توصيف شود.

ü      اهميت مساله كاملا توصيف شود

ü      عوامل ودلایل احتمالي ايجاد مساله بيان شود.

ü      روشهاي احتمالي حل مساله و از طريق« پيشينه تحقيق و به صورت مستند» بيان گردد..

ü      وضعيت يا موقعيتي كه بايد تغيير كند دقيقا مشخص شود.

4- شيوه گردآوري اطلاعات :

ü      شيوه جمع آوري اطلاعات دقيقا بيان شود« پرسشنامه،مصاحبه،مشاهده واسناد ومدارك و...».

ü      دلايل لازم مبني بركفايت اطلاعات ونحوه استفاده از ابزار جمع آوري اطلاعات.

ü      اطلاعات قابل ارزشيابي علمي باشد.

5- تعريف وتبيين واژه هاي كليدي :

ü     تعريف نظري اصلاحات كليدي با بيان منابع و همچنين تعريف عملياتي اصطلاحات كليدي.

6- ارائه روش های پیشنهادی جهت حل مساله :

7- اقدام و اجراي راه حل هاي پيشنهادي :

ü      توصيف اجراي راه حل اجراشده به طور دقيق.

ü      بيان اجراي راه حل پيشنهادي با كمك ومشاركت همكاران.

ü      دقت در بيان تعديل ها پس از اجرا ونظارت بر راه حلها.

8- ارزيابي نتايج :

ü      مشخص شود كه اقدام شما تا چه حد توانسته است در رفع مشكل يا مساله موثر باشد.

ü      ويژگي هاي خاص طرح اقدام پژوهي شما كه نشان دهنده رويكرد نوآورانه باشد بيان شود.

ü      مشخص شود كه طرح اقدام پژوهي شما تا چه اندازه مي تواندداراي ارزش علمي وعملي است.

9- بيان محدوديت ها و موانع :  محدوديت ها و موانعي كه در انجام تحقيق با آن روبرو بوديد بيان شود.

10- پيشنهادات : پيشنهادات خود را به كساني كه مي خواهند ازیافته های تحقیق و تجربه شما استفاده نمايند بنويسيد.

11- فهرست منابع وماخذ : منابع و ماخذ و زمينه هاي مورد استناد در پايان گزارش آورده شود.

*** تذكرات مهم : الف- مراحل فوق دقيقا در طرح اقدام پژوهي رعايت گردد.

                           ب- ازنظر نگارش واضح وداراي انسجام بوده وعاري از غلط املائي باشد.

                    ج-  ارائه اصل گزارش مد نظر بوده واز ارائه تصویر خودداری گردد.

http://www.cremaz.blogfa.com

http://www.edumazand.ir

اقدام پژوهي : مهلت و كاربرگ ارزشيابي آن

   با آرزوی توفیق، به اطلاع همکاران محترم می رساند که بر حسب سنوات قبل مهلت اقدام پژوهی حداکثر تا دهم مردادماه جاری بوده که کاربرگ ارزشیابی گزارش­های اقدام پژوهی جهت افزایش کیفیت و دقت در تنظیم فرآیند آن به شرح ذيل اعلام مي گردد:

نام و نام خانوادگی:                   کد معلم پژوهنده:                     

رشته تحصیلی(موضوع تدریس):              استان/ شهرستان:

هریک از اجزای گزارش اقدام پژوهي تا چه اندازه مناسب است ؟

{{ ارزشيابي آن در 7 قسمت و 22 سؤال است كه براي هر سؤال از نمره پنج تا يك به ترتيب ذيل نمره گذاري مي­شود:خيلي زياد(5) –زياد (4) –متوسط (3) –كم (2) –خيلي كم (1)}}

1- عنـوان اقـدام پـژوهی

1-1- از طریق اقدام پژوهی قابل مطالعه و بررسی است

2-1- روشن و قابل فهم است

2- توصیـف و تشخیـص مسـأله اقـدام پـژوهی

1-2- مسأله براساس اطلاعات و شواهد کافی بیان شده است

2-2- هدف مطالعه بطور واضح بیان شده است

3- گـردآوری و تحلیـل داده هـا و اطـلاعـات

1-3- از روش­های معتبر برای گردآوری داده­ها استفاده شده است

2-3- از پیشینه تحقیق مرتبط استفاده شده است

3-3- از اطلاعات بدست آمده به صورت منطقی نتیجه گیری شده

4-3- جمع­آوری­داده­ها ونتیجه­گیری ازچارچوب منطقی برخورداراست

4- راه حـل های پیشنهــادی

1-4- راه­حل­های پیشنهادی باموضوع واهداف اقدام­پژوهی تناسب­دارند

2-4- از مشارکت و نقادی همکاران استفاده شده است

3-4- راه حل­ها مبتنی بر اطلاعات و مطالعات کافی هستند

4-4- راه حل­های پیشنهادی برای حل مسأله کافی به نظر می­رسند

5- اجـــرا

1-5- فرآیند اجرا به روشنی بیان شده است

2-5- اجرای مراحل تغییر با نظارت کافی همراه بوده است

3-5- تعدیل های لازم پس از نظارت و اجرا صورت گرفته است

4-5- تغییرات مورد نظر در فرآیند پژوهش مشخص شده است

6- نتــایــج

1-6- نتایج اقدام پژوهی براساس شواهد منطقی ارزیابی شده است

2-6- یافته­های اقدام پژوهی از اعتبار لازم برخوردار است

7- گـزارش نهـائـی اقـدام پـژوهـی

1-7- در ارائه گزارش از شیوه درست و منطقی استفاده شده است

2-7- یافته­های اقدام پژوهی از اعتبار لازم برخوردار است

3-7- گزارش اقدام پژوهی عاری از اشتباهات املائی است

4-7- می­تواند به عنوان سند مفید آموزشی و پرورشی، مورد استفاده معلمان و سایر کارکنان آموزش و پرورش قرار گیرد

http://www.edumazand.ir

بررسي زهد و ريا در اشعار حافظ

مقدمه :

   زهد راستين يعني روشي كه جهت پيشگيري از وابستگي و اسارت به امور مادي در نتيجه بازماندن از تكامل روحي پرداختن به ماديات تحت اراده انسان درآيد زاهد از شخصيت‌هاي منفي و دوست‌داشتني شعر حافظ است. حافظ در برابر اين چهره منفي يك چهره مثبت در ديوان خود ارائه داده و آن رند است. درباره زاهد اين نكته را بايد گفت كه عيب او در پارسايي‌اش نيست. حافظ هم پارسايي را دوست دارد، بلكه عيب او در پارسا نمايي اوست.

   با احترام و اظهار ارادت كامل به پارسايان واقعي كه وجودشان منبع نعمت و بركت و نعمت انفاس پاكشان سبب نزول رحمت متأسفانه به علت وجود عنصر ريا در عده‌اي كه ملبس به لباس زهد يا تصوف بودند يان واژه‌ها، زهد، زاهد و صوفي ... مفهوم حقيقي خود را از دست داد[1].

زهد :

   زهد در لغت يعني روي گردانيدن از چيزي، پارسايي و ترك دنيا و اعراض از دنيا، زهد خلاف رغبت است از مقاماتي است كه سالك بايد آن را طي كند، زيرا در تصوف بايد از رنگ تعلق آزاد بود و به خاطر وصول به حق از جهان و هرچه در او هست گذشت حذيقه، از رسول خدا اين حديث را نقل مي‌كند كه فرموده: كسي كه دنيا را بر آخرت رحجان مي‌نهد خدايش به سه چيز مبتلا گرداند: اندوهي كه هرگز دلش را رها نكند و فقري كه هرگز روي بي‌نيازي نبيند و حرصي كه هرگز ميسر نشود. ابوسليمان داراني مي‌گويد: زهد ترك چيزي است كه تو را از خداي تعالي باز دارد.

ابونصر سراج طوسي درباره زهد مي‌فرمايد: زهد مقامي است شريف و اساس احوال نيكو و پايگاههاي بلند است نخستين گام كساني است كه آهنگ حق دارند و از غير او بريده‌اند و به خدا توكل كرده‌اند و شادماني‌اش از اوست پس هر كه در زهد استوار نباشد كارش درست و به سامان نتواند بود چه دوستي دنيا پايه و اساس هر خطايي است. (رجائي، بخارايي، 1364، 31)

زهد نتيجه حكمت و منتج علم و هدي است. زهد نتيجه حكمت از آن جهت است كه حكيم كسي را گويند كه بناي كارها را اساس محكم نهد و شك نيست كه زاهد به جهت اعراض از دنياي فاني و رغبت در آخرت باقي بناي كار خود بر قاعده محكم نهاده است. (سجادي، 1380، 448-449)

زهدي كه به معني كناره‌گيري از خلق و اشتغال به اعمال ظاهري شرع با رعونت و بي‌عشق و حال باشد از نظر صوفيه مطلوب نيست و آن را نشانه ظاهرپرستي و بي‌خبري از حقيقت مي‌دانند.

تنفر صوفيه متوجه زهد حقيقي نيست، بلكه معطوف به آنهاست كه زهد را دكاني براي خويش ساخته و به آزار صوفيان و تحريك مردم به مخالفت با آنان برخاسته بودند. زهد راستين يعني روشي از زندگي كه در آن جهت پيشگيري از وابستگي دنيايي و بازمانده و از تكامل روحي و معنوي پرداختن به ماديات تحت اراده اراده انسان درآيد.

ريا :

   خودنمايي، تظاهر به اعمال پسنديده و ترك اخلاص در عمل. ريا نقطه مقابل اخلاص است عبارت است از تظاهرسازي براي كسب اعتبار و منزلت در دل‌هاي مردم. (سجادي، 1380، 436-437)

پيامبر در بي‌اعتباري عمل ريائي و نكوهش آن مي‌فرمايد: پروردگار عملي را كه ذره‌اي در آن ريا باشد، نمي‌پذيرد. (درفشي، 1385، 58) ريا يا رئا كلمه‌اي قرآني است و از ريا و رياكاران به نكوهش ياد شده است. در خبر است كه روز قيامت رياكار را ندا كنند كه يا منافق يا زيانكار برو مزد خود را از آن كس بگيرد كه عمل براي وي كردي.

يكرنگي :

   دو هزار پانصد سال پيش داريوش هخامنشي گرفتاري ايران را از سه پتياره دانست «دروغ، دشمن و خشكسالي» و اين اصلي است كه هنوز برقرار خود باقي است عوامل خاصي در كار بوده كه ساكنان آن را تشويق ميكرد كه ظاهر و باطن خود را متفاوت نگاه دارند. اين خاص يك جامعه بي‌ثبات است، طبيعي‌ترين راه اين است كه طوري رفتار كند كه دارنده قدرت انگشت به جانب او دراز نكند، بنابراين برآن مي‌شود كه خود را موافق ميل ديگران نشان دهد وقتي اين وضع در زماني دراز ادامه يافت كم كم به صورت يك آيين و خصلت ملي درمي‌آيد نتيجه آن شهروندي ميشود با دو شخصيت: يكي در درون خود و ديگر آنكه خود را در بيرون نشان مي‌دهد در دوره پيش از اسلام همين انداره ميدانيم كه دين و دولت قرين بودند و مردم پادشاه را نماينده اهورا مزدا بر زمين ميدانستند شكاف عقيدتي ميان آنها و دستگاه حكومت كمتر بوده در دوران بعد از اسلام برجسته‌ترين ويژگي تاريخ ايران دوگانگي شخصيت مردمش مي‌شود كه حافظ افشاگر نام‌آور آن است. (اسلامي، ندوشن، 1382، 26-27-28)

جايگاه زهد و ريا در قرآن و نهج‌البلاغه

   ريا يا صحيح‌تر رئا، كلمه‌اي قرآني است در قرآن مجيد پنج بار با تصريح اين لفظ از ريا و رياكاران به نكوهش ياد شده است (نساء 38، 142، ماعون 6، بقره 265 و انفال 47) (خرمشاهي، 1380، 818) شايد فقط شرك يا كفر كبيره‌اي بزرگ‌تر از ريا باشد رسول اكرم فرموده است «ريا شرك اصغر است» غزالي روايت مي‌كند علي(ع) گويد: «مرائي را سه نشان است، چون تنها بود كاهل بود و چون مردمان را ببيند به نشاط بود و چون بر وي ثنا گويند اندر عمل درافزايد و چون بنكوهند كمتر كند». (خرمشاهي، 1380، 818) در نهج‌البلاغه در چندين خطبه به ريا اشاره شده است در خطبه 32 حضرت علي مي‌فرمايند: «گروهي با اعمال آخرت دنيا را ميطلبند و با اعمال آخرت در پي كسب مقامهاي معنوي آخرت نيستند خود را كوچك و متواضع جلوه مي‌دهند و گامها را رياكارانه و كوتاه برميدارند و خود را همانند مؤمنان واقعي مي‌آرايند. و در خطبه 86 مي‌فرمايند: «آگاه باشيد رياكاري و تظاهر هرچند اندك باشد شرك است». و در خطبه 23 مي‌فرمايند: «عمل نيك انجام دهيد بدون اينكه به ريا و خودنمايي مبتلا شويد، زيرا هر كس كاري براي غيرخدا انجام دهد خدا او را به همان غير واگذارد». كلمه زهد در قرآن نيامده مگر در مورد كساني كه حضرت يوسف را فروختند. سوره يوسف آيه بيستم. در نهج‌البلاغه بارها به زهد اشاره شده حضرت علي در حكمت 439 مي‌فرمايند:

«الزهد بين كلمتين من القرآن: ليكسو تأسوا علي ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم» (ماهنامه حافظ، 1386، 48) زهد بين دو كلمه از قرآن است كه خداي سبحان فرمود: تا برآنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشد. تعريف زهد و پارسايي در خطبه 81: «زهد يعني كوتاه كردن آرزو و شكرگزاري در برابر نعمتها و پرهيز در برابر محرمات» در حكمت 82 درباره زهد واقعي مي‌فرمايند: «شما را به 5 چيز سفارش مي‌كنم كه اگر براي آنان شتران را پرشتاب برانيد و رنج سفر را تحمل كنيد سزاوار است كسي از شما جزء به پروردگار خود اميدوار نباشد و جز از گناه خود نترسد و اگر از يكي سؤال كردند و نمي‌داند شرك نكند بگويد نمي‌دانم و كسي در آموختن آنچه نمي‌داند شرم نكند بر شما باد به شكيبايي ايمان را چون سر است بر بدن. (اسلامي ندوشن، 1382، 26-27-28)

حافظ قهرمان مبارزه با ريا :

   اگر بخواهيم بگوييم جهان بيني اجتماعي حافظ در چه خلاصه مي‌شود جواب اين است در رياستيزي كه آن را بيماري اجتماع مي‌شناسد و تا مغز استخوان از آن بيزار و متنفر است و صفا و اخلاص و يكرنگي و محبت را دوست دارد. مستان را نه به جهت مِي‌پرستي بلكه به جهت دور بودنشان از ريا و يكي بودن ظاهر و باطنشان مي‌ستايد مي‌ترسد. روز حشر تسبيح رياكار و خرقه رند شراب خوار عنان بر عنان رود بلكه اين يكي را بر آن يكي ترجيح مي‌دهد زيرا ريا شرك است.

مي‌گويد آلودگي خرقه خرابي جهان است و آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت. كلمه ريا 15 بار در ديوان حافظ تكرار شده است.

   حافظ، استاد افشاكردن رياكاران است. حافظ‌شناسان معتقدند حافظ با هيچ آفتي از آفات دين و اخلاق به اندازه ريا در نيافتاده است. در ديوان او زرق و نفاق و تزوير و سالوس و ..... هم مترادف با ريا است اصلاً حافظ قهرمان مبارزه با ريا است. حافظ در روزگاري كه بنيادش بر فريب و نيرنگ و ريا و تزوير و خلاصه دكان‌داري استوار بود جسورانه اما رندانه به مقابله با زور و تزوير برخاسته او بيش از آنكه يك طناز و هتاك باشد اصلاحگري بزرگ است. نيش او نوشدارو است. او معجوني مي‌آفريند به نام آب خرابات. معجوني كه تنها با امداد از آن مي‌توان خرقه از سر بركشيد و از صحبت ناجنساني چون ريا كه همواره حجاب ضخيم ديدگان آدمي در مشاهده حقيقت بوده‌اند براي هميشه آسوده گشت.

حافظ و زاهد :

   زاهد از شخصيت‌هاي مشهور و منفي و دوست نداشتي شعر حافظ است كه به صورت واعظ و شيخ و فقيه و مفتي و قاضي و ... نيز از او ياد مي‌شود. (خرمشاهي، 1380، 365) زهد به تنهايي يا به صورت تركيبات زهد ريا و زهد خشك و زاهد و زاهد ظاهرپرست مكرر در ديوان حافظ آمده. كلمه زهد 22 بار در ديوان حافظ به كار رفته (صديقيان، 1383، 58). حافظ با دوگونه زهد كه در زمانه او رايج بوده به مخالفت پرداخته يكي زهد رياكارانه و ديگر زهد كج انديشانه.

   زهد رياكارانه كه يك نفاق و دورويي بوده و جز تظاهر به زهد چيزي در درون خود نداشته و نوع ديگر زهد آن است كه ريايي در آن نيست زهد حقيقتاً از دنيا رويگردان شده اما برداشت او از زهد با مفهوم زهد راستيمن متفاوت است. او فكر مي‌كند با محروم ساختن خود از دنيا مي‌تواند به كمال برسد و حافظ آن را زهد خشك و كج انديشانه مي‌داند منظور حافظ از زهد، مؤمن يا پارساي پاكدامن نيست، بلكه موجودي است كه نه اهل عشق است و نه اهل ايمان و علم. جلوه فروش و دين به دنيا فروش است صفاتي كه در شعر حافظ براي زاهد مي‌توان يافت از اين قرار است:

الف)خودبين و مغرور است :

زاهد غرور داشت سلامت نبر راه *** رند از راه نياز به دارالسلام رفت

ب)محتب وار و عيب گير رندان است :

برو اي زاهد و بر دردكشان خرده مگير *** كه ندادند جز اين تحفه به ما روز الست

پ)عابد نماز و صومعه نشين است :

زاهد جو از تماز توكاري نمي‌رود *** هم مستي شبانه و راز ونياز من

ت)رياكار و جلوه فروش و سست ايمان است :

واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مي‌كنند *** چون به خلوت مي‌روند آن كار ديگر ديگر مي‌كنند

ث)دوستدار جاه و مقام است :

راز برون پرده زرندان مست پرس *** كاين حال نيست زاهد عالي مقام را

ج)بي‌وفا و سست پيمان است :

بنده پير خراباتم كه لطفش دائم است *** ورنه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست

چ)طمع به نعيم بهشت دارد :

زاهد شراب كوثر و حافظ پياله خو است *** تا در ميانه خواسته كردگار است

ح)اهل عشق نيست :

حديث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ *** اگرچه صنعت بسيار در عبادت كرد

خ)اهل عشق و حقيقت نيست :

واعظ ما بوي حق نشنيد بشو كاين سخن *** در حضورش نيز مي‌گويم نه غيبت مي‌كنم

حافظ كيست چگونه مي‌انديشد :

   خاصه ممتاز شخصيت حافظ اين است كه او خود را شناخته است و مي‌داند كيست و نمي‌خواهد جز آن بنمايد بايد كسي به اين نقطه رهايي و آزادگي رسيده باشد تا چون او بي‌باك به هر ناراستي ونادرستي است بتازد. حافظ با هر كه مردم را بفريبد سرجنگ دارد. سلاح اوكلامي است پر از طنز اما برنده و نافذ و به يادماندني. مفهوم و الفاظ مي و مي‌خوارگي سلاح حافظ در مقابله با رياكاران است و رياكار در نظر او هر كسي است كه دروغ بگويد و قيافه حق به جانب داشته باشد يك واعظ يا زاهد يا يك كاسب بازار. حافظ فقط يك شاعر نيست يك متفكر مسئول و دلسوز است اين متفكر اجتماعي شايد يك تنه در برابر همه رياكاران روزگار خود و روزگاران پس از خود ايستاده است و آنچه مي‌خواهد بگويد امروز بر زبان من و شما هم هست. زيرا سخن او سخن همه روزگاران است اما ببينيم آن رياكاران چه كساني هستند. وقتي حافظ مي‌گويد: « آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت» جان كلام اين است كه زهدي در كار نيست. زاهد دروغ مي‌گويد پشت اين سيماي حق به جانب او نفس اماره فرمانروايي دارد. من حافظ هم اگر ديديد چون زاهدان خرقه‌اي به تن دارم بدانيد كه:

خرقه پوشي من از غايت دينداري نيست *** پرده‌ي بر سر صد عيب نهان مي‌پوشم

    حافظ با دين داران راستين هيچ ستيزه‌يي ندارد سخن او در دفاع از دينداري است.

حافظ مي‌خور و رندي كن و خوش باش ولي *** دام تزوير مكن جون دگران قرآن را

   او در اين مبارزه تمام عمر او سخن از مي و مي‌خوارگي و مستي را چون شمشير برنده‌يي به كمر بسته است و هرجا كه زاهد، صوفر و ... قرآن را دام تزوير مي‌كنند اين شمشير را از غلاف بيرون مي‌كشد.

تعرض به زهد و ريا :

در ميخانه ببستند خدايا مپسند *** كه در خانه تزوير و ريا بگشايند

   بي‌ترديد يكي از مشكلات بشر درطول تاريخ سلطه مادي و حيواني گروهي است كه با بهره‌گيري از ايمان و صفاي دل مردم حاكميت مادي و معنوي خود را استوار ساخته و با نيرنگ و تزوير دست به غارت و تعدي مي‌گشايند. آنها اين نفوذ معنوي را با تزوير به دست مي‌آورند اين صيادان عقل و هوش پيوسته دم از حق و حقيقت زده خود را هادي و حامي مردم مي‌نامند.اما اين دسيسه و نيرنگ اهريمني از چشمان تيزبين هوشياران پنهان نمي‌ماند همواره عده‌اي آگاه و تيزبين با تحمل شكنجه و تحقير دست به افشاگري اين نيرنگ بازان گشوده لااقل اندكي از آرامش آنان را بر هم زده‌اند. بي‌شك حافظ نيز با طبع ظريف و ذهن نكته‌سنج خود تزوير اين نيرنگ بازان را به خوبي در مي‌يافت و با پشت پا زدن به جاه و مقام و تن دادن به فقر و زلت در نهايت ظرافت به افشاگري مي‌پرداخت او با زبان اشاره و ايما به گونه‌اي بديع رندانه از انحرافات و تزويرها پرده مي‌برداشت به گونه‌اي كه اگرچه خودش مي‌توانست ادعا كند يك بيت معمولي سروده و يك موضوع مذهبي يا عرفاني را مطرح كرده اما همه آگاهان و اهل فن و حتي بسياري از توده مردم سمت هدف‌گيري طنز و تعرض‌هاي او را تشخيص مي‌دادند به همين دليل بسياري از مصاديق تعرضات حافظ براي آيندگان نيز ناشناخته نمانده است.

نكاتي كه حافظ در اينباره مطرح مي‌كند :

1- ملامت از زهد ريايي :

زهد ريايي با همه خصوصياتش هر انسان باانصاف و آگاه را بيزار مي‌كند تا جايي كه رهايي از اندوه و ملال خود را در پناه بردن به باده و مستي مي‌يابد. باده‌خواري و مستي به دو دليل در مقابل ملال از زهدريايي مطرح مي‌شود يكي از آن جهت كه ايهامي داشته باشد به طنز و تعرضي لطيف با اين مضمون كه آلايش و رذالت و زهد ريايي به حدي است كه در مقايسه با آن باده‌خواري نوعي تطهير و شست و شو به شمار مي‌رود.

گرچه با دلق ماه مي گلگون عيب است *** مكنم عيب كزو رنگ ريا مي‌شويم

   و ديگر از آن جهت كه باده ولو از ديد عده‌اي ظاهربين درماني است در مقابل غم و ملالي كه از تزوير و رياي زاهد نمايان بر دل نازك انديشان مي‌نشيند.

مي صوفي افكن كجا مي‌فروشد *** كه در تابم از دست زهد ريايي

دلم از صومعه بگرفت و خرقه جالوس *** كجاست دير مغان و شراب ناب كجا

   حافظ مشام جهان را كه با بوي ريا آزرده شده با عطر باده خوش مي‌كند

خوش مي‌كنم به باده مشكين مشام جان *** كز دلق پوش صومعه بوي ريا شنيد

   بشارت باد مي فروشان را كه حافظ نيز به سوي آنان آمد:

بشرت بر به كوي مي فروشان *** كه حافظ توبه از زهد و ريا كرد

   او همنشيني با رياكاران را عامل تباهي و گمراهي مي‌داند: زيرا رياكاران و مدعيان دروغين از عوامل مهم روگرداني مردم از دين و ايمانند

آلودگي خرقه خرابي جهان است *** كو راهروي اهل دلي خوب سرشتي

آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت *** حافظ اين خرقه و پشمينه بينداز و برو

2- ترجيح فسد بر ريا و تزوير :

حافظ مي‌خور و رندي كن خوش باش ولي *** دام تزوير مكن چون دگران قرآن را

   طنز و تعرض در برابر ريا و تزوير آنجا به اوج خود مي‌رسد كه خواجه فساد و فسق را بر اينگونه زهد و مسلماني ترجيح مي‌دهد.

چو ملامت بود آن را كه چو ما باده خورد *** اين نه عيب است بر عاشق رند و نه خطاست

باده نوشي كه در او روي و ريايي نبود *** بهتر از زهدفروشي كه در او روي و رياست

ما نه مردان رياييم و حريفان نفاق *** آنكه او عالم سرمست بدين حال گواست

فرض ايزد بگذاريم و به كس بد نكنيم *** ور بود نيز چه شد مردم بي‌عيب كجاست

   از مضمون اين ابيات روشن است كه نظر خواجه نه انكار دين و شريعت و نه تجويز فسق و فساد بلكه منظور وي تنها تعرض به كارهاي نامقدسي است كه در پوشش تقدس انجام مي‌پذيرفت خواجه خود پايبند دين و اخلاق است. خراباتيان يكرنگ و بي غرض‌اند لكن محبت شيخ و زاهد ريايي بي غرض نيست، اگر موافق ميلش باشي و به درد دنيايش بخوري ترا مورد محبت قرار مي‌دهد، اما اگر نتواني، مشمول قهر و غضبش مي‌گرداند:

بنده پير خراباتم كه لطفش دائم است *** ورنه لطف شيخ و زادگاه هست و گاه نيست

3- سالوس و ريا آفت كمال :

   راه حق از بيراهه و نفاق جدا است، آنكه به راه هدايت رود به مقصد مي‌رسد و هركه ضلالت يا نفاق را برگزيند سرانجامي جز ناكامي و رسوايي نخواهد داشت. نظام عدل حاكم بر جهان هستي دست تقدير اين سالوسيان را رسوا خواهد كرد. زيرا عشق  معرفت در به روي كج بازان مي‌بندد و با جلوه حقيقت اهل مجاز رسوا شده حاصلي جز قلب تيره و خرمن سوخته نخواهند داشت.

جز قلب و تيره سوخته هيچ نشد حاصل هنوز *** باطل در اين خيال كه اكسير مي‌كنند

4- امكان ذاتي زهد و ارزش زهد :

   يكي از درون مايه‌هاي هميشگي شهر حافظ تاخت و تازي است كه او پيوسته به زاهد و صوفي مي‌كند. در گير و دار حافظ با زاهد در اساس مسئله ارزش زهد مطرح است بايد ديد در نظام هستي زهد چه جايگاهي دارد و زهدورزان ازلي كه بودند و با حافظ آدم چه  كرده‌اند و آن شر، نمون چگونه در رفتار زاهدان زميني باز مي‌تابد. مـي‌دانيم ملائك در عالم قدس از هرگونه آودگي به جسم و خاك بري هستند كارشان تسبيح پروردگار است. به عبارت ديگر زهد ذات ايشان است. اما زهد چنانكه در كردار زاهدان آسماني نيز ديده مي‌شود. چنانكه هنـگامي كه خدا فرشتگان را گفت كه بر آدم سجده كنيد ابليس گردن كشي كرد و گوهر خود (آتش) را از گوهر ايـن موجود خاكي برتر دانست. اما آن ديگران نيز از اراده خداوند در آفرينش انسان ناخرسند بودند و مي‌گفتند موجودي خواهي آفريد كه خون خواهد ريخت و فساد خواهد كرد، اما در طرح آفرينش كار ديگري در پيش بود و آن نمودار شدن جلوه‌اي ديگر از ذات الهي بود كه بر ملائك آشكار نمي‌توانست شد. آنچه مي‌بايست سرانجام در عالي‌ترين مرتبه آفرينش پديدار شود زيبايي خدا بود كه موجودي را مي‌طلبيد كه درك زيبايي كند اين چنين موجود دردمند سرشار از مستي حيات همان موجودي است كه براي گرفتن آينه چشم خود در برابر جلوه‌هاي جمالي ازلي آفريده شد و اين تقدير اوست پس كشاكش اصلي بنابراين تأويل از داستان آفرينش بر سر ارزش زهد است اگر تقدير عالم چنان است كه مي‌بايد موجود خاكي مست از زاهدان عالم قدس كه كارشان پيوسته عبادت و تسبيح است برتر نشيند و شاهد ديدار جمالي ازلي باشد. اگر نماز هفتصد هزار ساله ابليس را به چيزي نخرند و به خاطر يك نافرماني او را ملعون ابد كنند پس ارزش زهد اين زاهدان زميني چيست. مگرنه آن است كه خدا از اين زهد و نمازها بي‌نياز است اگرچه وي از طاعت بندگان بي‌نياز است اما اشتياق جمال به نمودن خويش موجودي را مي‌طلبد كه شيفته جمال باشد.

سايه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد *** ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود

   پس زهد در اساس در نظام هستي ارزش چنداني ندارد، زيرا نمي‌تواند عالي‌ترين ميوه‌اي ذات الهي را نمودار كند و اگرچه گفته‌اند كه به حساب گناه و ثواب و طاعات خواند رسيد ولي اين حساب و كتابها كساني را باد كه به سود و زيان خود مي‌انديشند. لازمه عاشقي بي‌خويشتني و دست برداشتن از سود و سوداي دو جهان در تمناي ديدار يار است. آنچه يار مي‌خواهد نيز جز همين نيست ذات او عين بي‌نيازي است واگر نيازي در او هست همين ميل به شناساندن جمال خويش است تنها اينجاست كه آدم حافظ ضرورت وجودي مي‌يابد به ملك زاهد. اگر عاشقي پاكباختگي است زاهدي گذشته از سود و زيان انديشي زايندة غرور است و ميل باطني به ستايش خلق و اي بسا ريا. زيرا از آدمي فرشتگي طلبيدن ناگزير زاينده رياست زاهد مي‌باشد زاهد تمناي باطني را از چشم ديگران نهان دارد و خود را فرشته‌وار بري از هر خواهش نفساني بنماياند. اما آدم/حافظ است كه همه هوشمندي وجود خود را با خروش طبل در ميان ميدان به گوش همگان مي‌رساند:

عاشق وارند و نظر بازم و مي‌گويم فاش *** تا بداني كه به چندين هنر آراسته‌ام

   زهد اگر در خور فرشته است و دمساز با ذات او و در عين حال زاهدان آسماني را نيز از كينه‌توزي و رشك بر آدم/ حافظ در امان نمي‌دارد اين زاهدان زميني چه مي‌گويند و چه مي‌كنند؟ زيرا زهد در ازل در سرشت انسان نهاده شده است و خميره آدم را در ميخانه‌ي عشق سرشته‌اند با مي ناب. پس زهد زاهدان زميني در اساس رياكارانه است زيرا خلاف سرشت انساني است. اينكه آدم/ حافظ براي زهد آفريده نشده و ناگزير از گناهكاري جزء ضروري رويداد ازلي است. حمله‌هاي جانانه حافظ به زهد و زاهدي تنها نه از سر دشمني با زاهدان ريايي دوران خود است، بلكه ژرف‌تر از اين حرفهاست و به مسأله امكان ذاتي زهد براي انسان و ارزش ذاتي زهد برمي‌گردد كه پاسخ حافظ به هر دو منفي است. آيا نمي‌توان گفت كه حافظ پايه‌گذار مكتب عرفاني نازاهدانه يا رندانه است. عرفاني كه در آن بر اثر پيگيري منطقي وضع بشري و بر اساس تأويل عرفاني داستان آفرينش آدم امكان زهد براي او انكار مي‌شود گناه آلودگي و در وضع لغزش قرار گرفتن ضروري وضع انسان است، پس رند گناه آلوده دامن اما در حقيقت در نظام باطني هستي جايگاهي بالاتر از زاهد پاكدامن و فرشته تسبيح خوان دارد، زيرا عالي‌ترين وجه نمود هستي تنها بر اوست كه نمودار تواند شد. اگر حافظ بر مسند ارشاد تكيه نزده و هرگز به خانقاهي سر نسپرده مي‌باشد ناشي از نگرش او به مسأله زهد باشد، زيرا كرسي‌هاي ارشاد همواره براي هدايت خلق به راه زهد و پرهيز برپا مي‌كنند اما او مي‌گويد:

كا اهل زهد و توبه و طاعات نيستيم *** با ما به جام باده صافي خطاب كن

(آشوري، 1377، 207-198)

نتيجه :

   در تربيت قرآني زهد اصيل و راستين يعني روشي از زندگي كه در آن جهت پيشگيري از آن وابستگي و اسارت به امور مادي و در نتيجه بازماندن از تكامل روحي و معنوي پرداختن به ماديات تحت اراده انسان درمي‌آيد در اين ديدگاه به جاي كشتن نفس كنترل نفس مطرح است بر اين اساس ماديات هدف انسان قرار نمي‌گيرد بلكه وسيله تكامل او مي‌شود نقطه مقابل زهد راستين حالتي است كه دنيا و ماديات ذاتاً پليدند و انسان بايد از كناره‌گيري كند اين زهد از نظر اسلام مردود است زهد راستين تعادل بين دنيا گريزي و دنيا زدگي است.

   خميرمايه اصلي و وسواس هميشگي حافظ ريا و رياستيزي است البته براي اينكه ريا مؤثر واقع شود بايد پشتوانه‌اي داشته باشد و آن زهد است. زهد ريايي با همه خصوصياتش هر انسان با انصاف و آگاه را بيزار مي‌كند. زاهدي كه مورد حمله حافظ قرار مي‌گيرد از پرهيزگاران معتقد و صميمي باز بايد شناخت. حافظ به زاهدي حمله مي‌كند كه داغ پيشاني كه بلندگوي تظاهر و رياست يك نكته مهم اعتقادي مورد نظر حافظ است و آن بي‌نيازي خداوند است از عبادت عابدان اين سخن در بيان پيامبر اكرم و امام علي به وضوح پيداست. كه گفته‌اند: ما تو را بدان گونه كه بايد نشناختيم و عبادت تو را بدان پايه كه شايسته است انجام نداده‌ايم و با اين تفسير كه انگيزه من در ستايش تو اميد به بهشت و بيم از دروغ نيست بلكه چون تو را شايسته پرستش يافته‌ام به عبادت تو دست يافتم حافظ نافرماني بي‌دينان و ستايش زاهدان را در گردش دستگاه بلند پايه آفرينش بي‌تأثير مي‌پندارد، يعني اگر جمله كائنات كافر گردند بر دامن كبريايي او گردي نخواهد نشست. (اسلامي ندوشن، 1382، 325)

بيا كه رونق اين كارخانه كم نشود *** به زهد همچو تويي و به كفر همچو مني (حافظ)

   انتقاد شديد حافظ از صاحب القاب و مظاهر طريقت و شريعت به هيچ مبين سوء قضاوت و قلت ارادت او درباره ماهيت طريقت و حقيقت و شريعت و حاكي از عدم احترام او نسبت به بزرگان مخلص دين و شريعت و پيروان صديق طريقت نيست، بلكه درست برعكس ناشي از عمق اخلاص و صدق عقيده و نماينده تأسف و دريغ از رياكاري و تزوير و خودپسندي ازرق لباسان روزگار شاعر است كه با كردار خود آبروي شريعت را مي‌برند و شأن و احترام دينداران حقيقي را متزلزل مي‌ساختند. (مرتضوي، 1344، 437) سرتاسر ديوان حافظ اشاره دارد به اين موضوع كه دين با دين فروشي متفاوت است. دين نبايد حربه‌اي باشد براي مردم آزادي و دين نبايد در خدمت قدرت و سرمايه قرار گيرد، چراكه حقيقت دستخوش تحريف مي‌شود. حافظ انساني را مي‌پسندد كه آنچه هست نشان دهد و گويي در اعتقاد وي ناپسندتر از رياكاري صفتي نيست. در آخر كار با طالبان حقيقت سرمشق مي‌نويسد و درس مي‌دهد.

برو مي نوش و رندي و رز و ترك زرق كن اي دل *** از اين بهتر عجب دارم طريقي گر بياموزي

منابع و مأخذ :

1- استعلامي، محمد، درس حافظ، تهران، ج 1 1383، انتشارات سخن

2- اسلامي ندوشن، محمدعلي، تأمل در حافظ؛ تهران، 1382، انتشارات آثار و يزدان

3- آشوري، داريوش، هستي شناسي حافظ، چاپ دوم 1377، نشر مركز

4- حميديان؛ سعيد، در ادب پارسي، تهران، 1382 نشر قطره

5- خرمشاهي، بهاءالدين، حافظنامه، ج 1 و 2، 1380، انتشارات علمي و فرهنگي

6- درفشي، رؤيا، پايان نامه كارشناسي ارشد، 1385

7- دشتي، محمد، نهج‌البلاغه، 1380، ناشر مؤسسه فرهنگي تحقيقات اميرالمؤمنين

8- رجائي بخارائي، احمدعلي، فرهنگ اشعار حافظ، 1364

9- رستگار فسايي، منصور، مقالاتي درباره شهر و زندگي حافظ، چاپ چهارم، 1367، نشر جامي

10- رضوي، سيد محمدحسن، مجموعه مقالات حافظ، شماره 43، مرداد 1386

11- سجادي، سيد جفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني

12- صديقيان، مهين دخت، فرهنگ واه نماي حافظ، 1383، انتشارات سخن

13- مرتضوي، منوچهر، مكتب حافظ، 1344، نشر كتابخانه ابن سينا

14-يثربي، يحيي، آب طربناك، تهران، 1374، چاپ اول، انتشارات فكر روز



[1] - ماهنامه حافظ، شماره 43، مرداد 1386، ص 48

 

گردآورنده: فریبا احمدی قاسم خیلی

روحیه ی شهادت طلبی و افزایش ضریب امنیت ملی جامعه

چرا روحیه ی شهادت طلبی در جامعه ، ضریب امنیت ملی رابالا می برد ؟

چکیده:                                                                                                          

   هر جامعه ای برای حفظ امنیت و انسجام خویش عواملی را به کار می بندد ؛ جامعه ای با بالا بردن نیروی انسانی خویش ، جامعه ای با نشان دادن قدرت سلاح و مهمات خویش و تقریباً اکثر جوامع مسلمان با اتکا به «روحیه ی شهادت طلبی» خویش و ... در این میان ، نیروی انسانی فی نفسه موجب بالا رفتن ضریب امنیت هیچ جامعه ای نخواهد شد ؛ چرا که در زمان جنگ معلوم نخواهد بود ، چند درصد از این  نیروها ، شجاعت جنگیدن و کشته شدن را داشته باشند . در جوامعی که تکیه بر سلاح و مهمات جنگی خویش می نمایند نیز ، ثباتی وجود ندارد ؛ چرا که ممکن است دشمن سلاحی بالاتر از آن را در اختیار داشته باشد . اما در جوامع مسلمان که «روحیه ی شهادت طلبی» در بین آنان امری مقدس به حساب می آید ، قطعاً بالاترین نقطه ی اتکا خواهد بود ؛ چرا که در «روحیه ی شهادت طلبی» ویژگی هایی نهفته است که می تواند از هر انسانی ، کوهی استوار در برابر متجاوزان ، بسازد. مهمترین این ویژگی ها عبارتند از : عشق و پاکبازی – دیگر دوستی و دوری از خودخواهی – ترک تعلقات – صبر وتوکل

  کلید واژه ها : روحیه ی شهادت طلبی ، عشق و پاکبازی ، ایثار ، ترک تعلقات ، صبر و توکل

1- مقدمه

   در دین مبین اسلام، جنگ عملی قبیح، لیکن چون حق در حال تضییع باشد. دفاع از حق و سرکوبی باطل امری مقدس معرفی شده است . در چنین موقعیتی است که مردان الهی و عاشقان وصال یار ، از دنیاطلبان و عافیت جویان مشخص و مجزا می گردند.

غلام همت آن رند عافیت سوزم  ***  که در گدا صفتی کیمیاگری داند                                      

   مدعیان بسیاری هستند که چون حق را در معرض خطر ببینند ، به جهت ترس از مرگ و یا از دست دادن جایگاه خویش ، صلاح و عافیت پیشه می کنند ؛ اما در این میان نظربازانی که عاشق جمال یار شده اند و از دنیا و آخرت جز رضای یار را نمی طلبند ، سرمست از دیدار یار ، سینه را در برابر بطّالان نهاده و تا پای جان از حق دفاع می نمایند .

2- تعریف « روحیه ی شهادت طلبی»     

   « شهادت طلبی و ایثار » با حیات فردی و اجتماعی انسان عجین است و همواره در ابعاد گوناگون و شرایط مختلف زمانی و مکانی این حیات ، جریان دارد . هدف واحد ائمه ی طاهرین (ع)، ایثار برای احیای دین الهی است . «لیلةُ المبیت » یکی از درخشان ترین نقاط ایثار علی (ع) است. مکتب تصوف نیز بر اساس «ایثار » بنا شده است ؛ در مکتب «شینتوئیسم » یا وطن پرستی ژاپنی ، یک ژاپنی همه چیز خود را به خاطر دفاع از کشورش ایثار می کند . (اسماعیل پور ، 1385: 12) پیامبر اکرم نیز همواره طالب شهادت در راه خدا بوده و از آن به عنوان بالاترین درجات کمال انسانی یاد کرده است . حال پرسش این است ؛ «روحیه ی شهادت طلبی » چیست که پیامبر اسلام و ائمه ی طاهرین خود را متحلی بدان می خواستند ؟ پاسخ این است که ؛ انسان «شهادت طلب » انسانی است طالب حق و شیفته دوست که دل از دنیا و آخرت بریده و برای حفظ جان و مال و امنیت دیگران و خشنودی خدا از خود می گذرد . پرسش دیگر این است که چرا تنها گروهی می توانند صاحب چنین روحیه ای باشند؟ پاسخ این است که انسان موجودی است زیبا پسند که هر زیبایی او را مجذوب خود می نماید، لیکن در این میان ملاک های زیبایی در نزد هر انسانی متفاوت است؛ لذا برای درک چنین روحیه ای آن افرادی موفق خواهند بود که خواهان زیبایی های معنوی باشند، که شهدا چنین بودند.

3- چرا روحیه ی شهادت طلبی می تواند ضریب امنیت ملی را بالا ببرد ؟

   چهار ویژگی برجسته در « روحیه ی شهادت طلبی » نهفته است که در هر کشوری می تواند ضامن امنیت ملی آن کشور شود بدون آنکه جنگی در بگیرد :                                                                           

3-1. عشق و پاکبازی                                                       

    عشق را از «عشقه» می دانند که گیاهی است شبیه به پیچک ، به دور درخت می پیچد و مانع تغذیه ی درخت می شود تا اینکه آن را می خشکاند . (شمیسا ،1377. ج2: 83)                                                     

    وقتی از «عشق» سخن می گوییم ، جای پای عقل و مصلحت اندیشی کم رنگ تر می شود. عشق به پروردگار لایزال چیزهایی را به انسان می آموزد که «عقل» استدلال گر بشر در آن دایره سرگردان است .               

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است   ***   کسی آن استان بوسد که جان در آستین دارد 

    انسان شهادت طلب نیز اگر با پای چوبین «عقل» به آغوش شهادت می رفت ، قطعاً از کرده ی خویش پشیمان می شد ؛ چرا که عقل مصلحت اندیش بشر هرگز نقد مال و عیال و فرزند و مخصوصاً جان را رها نکرده و به بهشت و نعماتی که هیچکس آن را ندیده ، دل نخواهد بست. از این رهگذر آموزگار «عشق» به انسان می آموزد که برای وصال یار باید «پاکباز» بود . لذا اگر «عشق» در میان همه ی افراد یک ملت جریان داشته باشد ، مطمئناً در مواقع ضروری  «پاکبازی » را به همراه خواهد داشت و وقتی ملتی از مرگ نهراسد و آن را پلی به سوی معشوق خویش بداند ، کدام دشمن جرأت حمله به آنان را دارد . نظیر آیین اخلاقی «بوشیدو» در ژاپن . (جان.بی ، 1370: 440)          

 3-2. دیگر دوستی و دوری از خودخواهی   

   « خودخواهی » جزو اصلی ترین عوامل دنیاطلبی است . شهدا معنای واقعی «تنفقوا مما تحبون » (آل عمران/ 92) هستند . حال اگر جامعه ای متحلی به این صفت گردد که « آن چه برای خود می پسندد برای دیگران هم بپسندد » یا نه ، مثل شهدا که گام را فراتر نهاده اند ؛ سختی را برای خود بپسندد تا آسایش برای دیگران فراهم گردد ، ملتی منسجم و متحد پدید خواهد آمد و اتحاد ، اصلی ترین عامل امنیت ملی خواهد بود . در دین مبین اسلام نیز تمام آموزه ها در جهت اتحاد و همبستگی مسلمانان بنا شده است ، مانند ؛ نماز جماعت ، خواندن نماز به یک زبان واحد ، حج ،... این مطلب بیانگر آن است که رمز موفقیت هر   مجموعه ای اتحاد و یکپارچگی است . و این زمانی محقق خواهد گردید که هر کسی برای دیگران ایثار نماید نه اینکه مترصد فرصتی باشد تا از دیگران بگیرد و بر خود بیافزاید.

 آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است  ***  با دوستان مروت ، با دشمنان مدار                 

3-3. ترک تعلقات مادی

   یکی دیگر از جلوه های ایثار و شهادت طلبی ، ترک ماسوی الله است. به قول سید محمود طالقانی :   « ایثار که گزیدن یکی و واگذاردن دیگری است ، دلالت بر این دارد که انسان خود به خود ، در میان دو راه و دو جاذبه ی حیات پست تر و برتر «دنیا و آخرت »بسر می برد و چون جاذبه های دنیا و محسوسات و انگیزه های آن نیرومندتر از محرک های بالاتر و برتر است،دنیا را می گزیند و از آخرت روی می گرداند.» (طالقانی ، 66-1358. ج4: 21) طرفه آن است که در این میان ، شهدا توانستند از هر دو جهان دل ببرند ؛ هم از دنیا و هم از نعمات بهشتی. آنان تنها خواهان ملازمت و مباشرت با ذات باری تعالی هستند . بی شک یکی از عوامل بدبختی ها و شکست مسلمین در طول تاریخ ، حرص و طمع ورزی نسبت به زخارف دنیوی است . نمونه ی واضح این مدعا «جنگ احد» است.     

3-4. صبر و توکل                                                                                           

   گوهرین به نقل از«قوت القلوب»می آورد:«صبر سخت ترین چیزهاست بر نفس و ناگوارترین امری است بر طبع... باعث رفع آزار از خلق و تحمل آزار از خلق می گردد. »(گوهرین ، 1382. ج7: 94)           در جامعه ای که انسان ها طاقت تحمل کوچکترین مشکلات را نداشته و به جای مقابله ی با آن ، حرکت انفعالی نشان دهند و از همه چیز ناامید گردند ، تزلزل در پایه های این جامعه به راحتی ایجاد خواهد شد . «شهدا» با دوری از زن و فرزند و آسایش و خور و خواب و ... و ایستادگی در برابر دشمنان در سخت ترین شرایط جوی و جغرافیایی نشان دادند که با صبر و توکل بر خدا می توان از سد هر مشکلی گذشت . همینطور اسرا و یا جانبازان قطع نخاعی که تا پایان عمر بر روی تخت های آسایشگاه به دور از حیات اجتماعی به سر می برد ، خود تفسیرگر حقیقی «صبر و توکل» است .                                               

هاتف آن روز به من مژده ی این دولت داد   ***    که بدان جور و جفا ، صبر و ثباتم دادند

4- نتیجه گیری    

    ملت مسلمان ایران همواره «روحیه ی شهادت طلبانه ی » امام حسین (ع) و یاران باوفایش را سر لوحه ی خویش قرار داده اند . از این رهگذر خلقیات خویش را متحلی به صفات آنان نموده اند . نمونه ی این الگوپذیری را در هشت سال دفاع مقدس ایران به خوبی می توان دریافت . اکنون نیز که سال ها از آن جنگ می گذرد باز هم در دل دشمنان ترس از «روحیه ی شهادت طلبی » ایرانیان ، جرأت حمله به خاک این کشور را از آنان سلب می نماید .                                                                                                      

    در این مقاله سعی بر آن شد که مهمترین ویژگی های انسان«شهادت طلب» را مشخص نموده و به این نتیجه ی مهم برسیم که چگونه ممکن است وجود «روحیه ی شهادت طلبی» در میان ملتی ، امنیت ملی آن کشور را تضمین نماید . از این رو چهار ویژگی اساسی را مورد تحلیل قرار دادیم : عشق و پاکبازی ، دیگر دوستی و دوری از خودخواهی ، ترک تعلق ، صبر و توکل

منابع و مآخذ :                                                                                                                   

- اسماعیل پور ، محمد مهدی (1385) ، ایثار و عرفان ، نشر : نوید شیراز                           

- حافظ شیرازی ، شمس الدین محمد (1371) ، دیوان اشعار ، به تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی ، به اهتمام عبدالکریم جربزه دار ؛ چاپ چهارم ، تهران : اساطیر                              

- شمیسا ، سیروس (1377) ، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی .ج2 ، چاپ اول ، تهران: نشر فردوسی

- طالقانی ،سید محمود (66-1358) ، تفسیر پرتوی از قرآن .ج4 ؛ شرکت سهامی انتشار  

- عباسی ، جواد (1384) ، شهید و شهادت در قرآن و حدیث ، مقدمه ی آیت الله حسن زاده آملی ، تهران : نشر شاهد

- گوهرین ، سید صادق (1382) ، شرح اصطلاحات تصوف .ج7 ، چاپ اول ، تهران : زوار

- مطهری ، مرتضی (1377) ، فلسفه ی اخلاق ، انتشارات صدرا                                        

- مطهری ، مرتضی (1378) ، انسان کامل ، انتشارات صدرا                                               

- ناس ، جان.بی (1370) ، تاریخ جامع ادیان ، ترجمه ی علی اصغر حکمت ، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی     

 محقق : رجبعلی رضانژاد  ، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، فرهنگی

اصلاح الگوي مصرف در روايات و احاديث

مقدمه :

جامعه‌اي که ما در آن زندگي مي کنيم يکي از جوامع مسلمان جهان مي‌باشد که داراي الگوهاي مناسب که همه ابعاد زندگي بشر را در بر مي گيرد. اگر ما سري به گنجينه‌ي معارف اسامي بزنيم، متوجه اين موضوع مي‌شويم که اسلام هيچ بعد از زندگي بشر را بد ونه معارف وانگداشته است. در اين راستا علاوه بر يک سري مطالبي که به صورت نظري مطرح مي‌گردد، در کنار آن الگوهاي عملي نيز قرار داده است، که همان پيامبر و امامان معصوم مي باشند. موضوع مورد تحقيق ما الگوي درست مصرف در روايات و احاديث از نظر بعضي از امامان به خصوص امام علي (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) و معارف اسلامي موجود در اين زمينه مورد بررسي قرار داده‌ايم.

موضوع که مورد تحقيق قرار گرفته در مورد «الگوي درست مصرف» که شعار امسال کشور ما مي‌باشد البته بازگو شود الگوي درست مصرف فقط اختصاص به يک مقطع يا زمان خاص ندارد بلکه از زمانهاي گذشته تا حال را شامل مي شود، همانطور كه مي‌دانيم هر كشوري براساس عقايد و نظرات و تحقيقات و تجربه هاي پشتيبان خود الگوي براي مصرف دارد. کشور ما نيز از اين خصوص متمايز نمي‌باشد.

انسان اگر عاقل وزيرک‌باشد سعي را بر آن مي گذارد که از گنجينه معارف اسلامي و تجارب بينش را سرمشق کارها و رفتارهاي خود قرار دهد تا بتواند از فرصت کوتاه عمر خود که مانند ابري در حال گذر مي‌باشد به خويي استفاده بهره کافي و وافي بردارد.

به علت گستردگي موضوع ( الگو درست مصرف ) فقط به بعد اقتصاد که بعد فردي و اجتماعي انسان را در بر مي‌گيرد تا بتوان با آگاهي و دانش و مهمترين چيز عمل به آن زندگي راحتر و آسوده تري داشته‌باشد، که هم به نفع خود و هم به نفع جامعه باشد. موضوعاتي که از نگاه اقتصاد به اين مسئله توجه شده شامل: نظم و وجدان کاري، مخارج و خوراک، تعليم و تربيت، نظافت و بهداشت و تزئين و آرايش .... مورد بررسي قرار داديم.

بيان مسئله مورد تحقيق و سوالات آن :

«الگوي درست مصرف» آيا کشور ما در حال حاضر از يک الگوي درست مصرف برخوردار است؟

با توجه به اين همه معارف اسلامي و الگوها عملي که دست داريم آيا در زندگي فردي و اجتماعي ما تاثير گذار است و از اين الگوها بهره مي‌بريم؟ به چه دليل بايد الگو درست مصرف داشته باشيم؟

اهميت موضوع مورد تحقيق :

اگر يک انسان در اين گذر عمر بتواند الگوي صحيح براي زندگي خود داشته‌باشد که پاسخ گوي نيازهايش‌باشد مطئناً مي توان موفقيت بيشتري کسب‌کند و جامعه از عدالت و برابري يکساني برخوردار مي شود. و شاهد اين همه نارسائي و کاستي در جامعه نباشيم به قولي هرکس سعي بر آن داشته‌باشد نه تنها بار خود را بر دوش مي کشد علاوه بر آن بتواند افراد نيازمند جامعه را چه از نظر مادي چه از نظر معنوي کمک و ياري رساند. سعي‌گردد بر آن مي‌گذارد همه افراد جامعه از يک زندگي متعادلي برخوردار باشند. جامعه‌اي بدون فقر و ناکاستي که بسياري از مفاسد اجتماعي ريشه در آن دارد، داشته باشد.

هدف از اجراي تحقيق :

هدف از اجراي اين تحقيق و انتخاب اين موضوع از چندين موضوع پيشنهادي «الگوي درست مصرف از ديدگاه معصومين را انتخاب کردم» در درجه خود بتوانم معارفي در اين زمينه بدست آورم و اين تلاش کوچک خود را به ديگران نيز ارائه دهم تا‌باشد از اين الگوها، در زندگي عملي خود بکار بگيريم.

الگوي درست مصرف :

يعني باآگاهي بهترين و آسان ترين روش را براي زندگي يا مسائل شخصي و اجتماعي انتخاب کردن يا به نو عي حفظ کردن اعتدال در همه زمينه‌ها، که شامل تمام ابعاد مختلف زندگي فردي و اجتماعي انسان مي شود.

در مورد الگوي درست مصرف ابتدا بايد انديشه افراد را ساخت تا انديشه درستي از مصرف نداشته باشند در پي لذت جوي محض گرفتار مي‌شوند، که از مواردي که مي‌توان مثال زد در زمينه تغذيه است که هم اکنون خيلي از موارد را تمام جوامع بشري و حتي جامعه ما نيز گرفتار کرده است. يکي از عوامل مهم و زمينه ساز آن تغيير شيوه هاي زندگي و عموماً رژيم غذايي و الگوي مصرف غذا به شمار مي رود، ضمن کاهش طول عمر افراد جامعه، هزينه درماني سنگين را به کشور تحميل مي‌کند، در دنيا حدود نيمي از مرگ و مير ساليانه به دليل شيوه نادرست زندگي مي‌باشد که بيشتر اين مرگ و مير شامل کشورهاي کم درآمد يا درآدمد متوسط و کشورهاي در حال توسعه مي باشد. که از يک سو با مشکل کمبود دريافت مواد مغذي در کنار دريافت بيش از حد يا نابرابري تغذيه‌اي و چاقي که بخش هاي مختلف را در معرض خطر قرار داده است و اين کشورها از يک گذر تغذيه‌اي در حالي هنوز حل کمبودهاي تغذيه‌اي مي‌باشد و در رفع مشکل فائق نيامده اند، با مشکلات ناشي از پورخوري، اضافه وزن و چاقي و بيمارهاي مرتبط با آن نيز روبرو هستند كشور ما نيز از اين مسئله مستثني نيست که با اين مشکلات روبرو است.[1]در حالي که جامعه ما از جمله جامعه هاي مسلمان شمرده مي شود با توجه به اين همه اصول درستي که در دست داريم چرا بايد اين گونه مردم ما، در نابرابري اقتصادي زندگي كنند.

 در اين زمان نابهنجار و با همه انسانيتهاي فراموش شده و با انبوه موانعي که بر سر راه انسانها در سراسر کره زمين پديد آمده است، اگر راههاي رهايي به انسانها نموده شود و ارزشهاي معنوي و الهي درست تبيين‌گردد، با آغوش باز پذيرفته خواهد شد، و روي کرد به آموزشهاي اصيل دين اوج خواهد گرفت و زمينه انديشه هاي باطل وبي پايه و اساس بشري از ميان خواهد رفت.

 امام رضا(ع) مي فرمايند: «رحم ا... احي اکر نا فقلت له: و کيف يحيي امرکم؟ قال: يتعلم علومنا و يعلمها الناس. فان الناس لو علمو محاسن کدامنا لاتبعونا.

خدا بيامورزد کسي را که امر ما را زنده‌کند. گفتم چگونه امر شما را زنده‌کند؟ فرمود: علوم ما را مي آموزد و به مردمان تعليم مي دهد. همانا اگر مردم تعاليم زيباي ما را دريابند از ما پيروي کنند (نه از غير ما)، يعني به راه درست و صراط مستقيم« در مي آيند، و به سعادت هر دو جهان مي رسند[2]»

در ميان ما نيز به اندازه توان و قدرت خويش سعي کرديم تا الگوها مناسب و نحوه استفاده درست مصرف را از باب معارف اسلامي و ديدگاه امامان به خصوص امام علي‌(ع) و امام رضا(ع) را در زمينه اقتصادي و اعتدال در زندگي به بررسي بپردازيم.

ادامه نوشته